Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To mail a letter.
U
نامه ای رابه پست انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
to sniff up water
U
اب رابه بینی کشیدن
To take a chance . To risk it.
U
دل رابه دریا زدن
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
establishing
U
کسی رابه مقامی گماردن
They bombarded the building.
U
ساختمان رابه توپ بستند
establishes
U
کسی رابه مقامی گماردن
establish
U
کسی رابه مقامی گماردن
She wrecked the party for us.
U
مهمانی رابه مازهر کرد
Not to let someone have a say.
U
کسی رابه بازی نگرفتن
He turned his back on us.
U
پشتش رابه ماکرد ( به ما پشت کرد )
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to do a thing with f.
U
کاری رابه اسانی انجام دادن
lay off (someone)
<idiom>
U
کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
to i. person with an opinion
U
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
You have been recommended to us.
U
توصیه شما رابه ما کرده اند
He made over the house to his son .
U
خانه رابه اسم پسرش کرد
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
pitch
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
to key up any to do s.th.
<idiom>
O
کسی رابه انجام دادن کاری برانگیختن
To give someone full powerw.
U
ریش وقیچه رابه دست کسی دادن
advising bank
U
بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
pitches
U
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
baits
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
bait
U
خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
nemo tenetur se impum accusare
U
هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
compacting
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts
U
ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
bytes
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
byte
U
پتروکل ارتباطات که داده رابه صورت حروف و نه رشتههای بیتی ارسال میکند
capitalization
U
عمل یک کلمه پردازکه یک خط یا بلاک متن رابه حروف بزرگ تبدیل میکند
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
drawbar
U
میلهای که واگونهای قطار رابه لکوموتیو متصل میکند میله اتصال واگون
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
tabulator
U
بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
resets
U
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset
U
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
expansion interface
U
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
gigo
U
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
garbage in garbage out
U
اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
documented
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document
U
وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
liquidity trap
U
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
let down
U
پایین انداختن انداختن
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
declaration of trust
U
افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
circulating
U
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
manifesting
U
نامه
manifested
U
نامه
manifests
U
نامه
epistles
U
نامه
correspoundence
U
نامه ها
carriers
U
نامه بر
epistle
U
نامه
breve
U
نامه
manifest
U
نامه
letters
U
نامه
carrier
U
نامه بر
post boy
U
نامه بر
letter
U
نامه
testimonials
U
تصدیق نامه
concordat
U
موافقت نامه
acknowledgment
U
شهادت نامه
stemma
U
نسب نامه
statement of a claim
U
افهار نامه
rental
U
اجاره نامه
decameron
U
داستان نامه
corrigenda
U
غلط نامه
carrier pigeons
U
کبوتر نامه بر
family tree
U
شجره نامه
registered letter
U
نامه سفارشی
carrier pigeon
U
کبوتر نامه بر
epitaphs
U
وفات نامه
epitaph
U
وفات نامه
pedigree
U
شجره نامه
treaties
U
عهد نامه
recognizance
U
التزام نامه
recognizance
U
تعهد نامه
questionary
U
پرسش نامه
pursuivant
U
نامه رسان
treaty
U
عهد نامه
treaty
U
موافقت نامه
testimonial
U
گواهی نامه
genealogical
U
شجره نامه
treaties
U
موافقت نامه
pedigrees
U
نسب نامه
road book
U
راه نامه
pedigrees
U
شجره نامه
testimonials
U
گواهی نامه
credential
U
استوار نامه
theses
U
پایان نامه
testimonial
U
تصدیق نامه
family tree
U
نسب نامه
thesis
U
پایان نامه
mandate
U
وکالت نامه
mandated
U
وکالت نامه
byelaw
U
ایین نامه
mandates
U
وکالت نامه
mandating
U
وکالت نامه
glossaries
U
واژه نامه
the original letter
U
عین نامه
insurance policy
U
بیمه نامه
threnddy
U
سوگ نامه
by low
U
ایین نامه
bill of lading
U
بار نامه
bill of sale
U
بیع نامه
billet doux
U
نامه عاشقانه
bill of indicment
U
ادعا نامه
threnode
U
سوگ نامه
threnod
U
سوگ نامه
bill of exception
U
اعتراض نامه
bill of divorce
U
طلاق نامه
sylva
U
درخن نامه
concession deed
U
امتیاز نامه
swearing formula
U
سوگند نامه
swearing formula
U
قسم نامه
swamped with letters
U
غرق نامه
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
surety bond
U
تضمین نامه
mail
U
نامه رسان
pedigree
U
نسب نامه
collins
U
نامه پر سود
glossary
U
واژه نامه
bylaw
U
ایین نامه
bylaws
U
ایین نامه
certificate of incorporation
U
شرکت نامه
bail bond
U
ضمانت نامه
circular letter
U
نامه اداری
tenency agreement
U
اجاره نامه
bacchanalian song
U
ساقی نامه
letter book
U
رونوشت نامه
mails
U
نامه رسان
open letters
U
نامه سر گشاده
letter of indemnity
U
ضمانت نامه
summonses
U
ابلاغ نامه
summonsing
U
ابلاغ نامه
warranties
U
ضمانت نامه
warranty
U
ضمانت نامه
letter of a
U
اطلاع نامه
letter of a
U
اگاهی نامه
billet
U
اجازه نامه
letter no
U
نامه شماره 5
letter of indemnity
U
غرامت نامه
formulary
U
دستور نامه
missives
U
نامه رسمی
epistles
U
نامه منظوم
letter writer
U
نامه نگاری
summonsed
U
ابلاغ نامه
letter of recommendation
U
توصیه نامه
letter of recommendation
U
سفارش نامه
letter of invitation
U
دعوت نامه
open letter
U
نامه سر گشاده
letter of introduction
U
معرفی نامه
herbal
U
گیاه نامه
billeted
U
اجازه نامه
prospectus
U
اینده نامه
billeting
U
اجازه نامه
missive
U
نامه رسمی
covering letter
U
نامه پوششی
covering letter
U
نامه توضیحی
covering letters
U
نامه پوششی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com