English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mutilator U ناقص کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
Other Matches
deficient U ناقص
in defect U ناقص
faulty U ناقص
unperfect U ناقص
rudimentary U ناقص
stickit U ناقص
imperfective U ناقص
roughcast U ناقص
meagre U ناقص
rudimental U ناقص
half-baked U ناقص
inconsummate U ناقص
incorrect U ناقص
manque U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
malformed U ناقص
incomplete U ناقص
inadequate U ناقص
skimpy U ناقص
mutilate U ناقص
short U ناقص
violator U ناقص
violators U ناقص
shorter U ناقص
imcomplete U ناقص
mutilated U ناقص
defective U ناقص
shortest U ناقص
mutilates U ناقص
imperfect U ناقص
mutilating U ناقص
frustum U مخروط ناقص
framentary U شکسته ناقص
half U شریک ناقص
miscreation U خلقت ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
lack U ناقص بودن
moon calf U خلقت ناقص
paresis U فلج ناقص
frustum U هرم ناقص
missed approach U فرود ناقص
misfiring U احتراق ناقص
half U بطور ناقص
lacks U ناقص بودن
mooncalf U ناقص الخلقه
annular eclipse U خسوف ناقص
paralysis U سکته ناقص
nubbin U میوه ناقص
lacked U ناقص بودن
demonish U ناقص کردن
apoplexy U سکتهء ناقص
flawed U معیوب ناقص
to put in rime U قافیه ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
tracheid U اوند ناقص
truncated distribution U توزیع ناقص
imperfectly U بطور ناقص
wanting in reason U ازعقل ناقص
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
hemiplegia U فلج ناقص
ill U بطور ناقص
ill- U بطور ناقص
ills U بطور ناقص
in my poor opinion U بعقل ناقص من
erectio deficiens U نعوظ ناقص
imcomplete ditch U گود ناقص
imperfect market U بازار ناقص
deformed U ناقص شده
imperfect competition U رقابت ناقص
blastie U ناقص الخلقه
misshapen U ناقص الخلقه
defectively U بطور ناقص
half truth U حقیقت ناقص
deficiently U بطور ناقص
faulty design U طرح ناقص
half baked U ناپخته ناقص
incomplete breakdown U شکست ناقص
incomplete induction U استقراء ناقص
truncation U ناقص سازی
incapacious U بی گنجایش ناقص
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchier U از روی عجله ناقص
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
overshoot U فرود ناقص هواپیما
overshooting U فرود ناقص هواپیما
overshoots U فرود ناقص هواپیما
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchy U از روی عجله ناقص
oaf U بچه ناقص الخلقه
market imperfection U ناقص بودن بازار
fragmentary U ریز شده ناقص
rough cast U اجمالادرست شده ناقص
miscreate U ناقص الخلقه ساختن
fragmental U ریز شده ناقص
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
low order U انفجار کند یا ناقص
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
oafs U بچه ناقص الخلقه
to do by halves U ناقص انجام دادن
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
garble U تحریف یا ناقص کردن
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
parachromopsia U رنگ کوری ناقص
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
parachromatopsia U رنگ کوری ناقص
mutilate U ناقص یا فلج کردن
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
mutilating U ناقص یا فلج کردن
mutilates U ناقص یا فلج کردن
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
catalexis U وتد ناقص دراخر شعر
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
verticillium U قارچ ناقص افت گیاهی
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddle U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddles U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crabs U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
paraplegics U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
paraplegic U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> U کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
mayhem U چلاق کردن ناقص العضو کردن
eyespot U چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com