Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
jackleg
U
ناشی نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
semantics
U
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
ambiguities
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
Other Matches
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
phoney
U
نادرست
sinister
U
کج نادرست
wrongful
U
نادرست
false code
U
کد نادرست
inexact
U
نادرست
spurious
U
نادرست
unsafe
U
نادرست
dishonest
U
نادرست
trumped-up
U
نادرست
phonies
U
نادرست
infirmly
U
نادرست
out of trim
U
نادرست
out of a
U
نادرست
out of order
U
نادرست
imprecise
U
نادرست
inconsequent
U
نادرست
inconsecutive
U
نادرست
inaccurate
U
نادرست
erroneous
U
نادرست
amiss
U
نادرست
unfair
U
نادرست
unfairly
U
نادرست
phony
U
نادرست
false
<adj.>
U
نادرست
false
U
نادرست
phoneys
U
نادرست
trumped up
U
نادرست
fouler
U
نادرست
in error
<adj.>
U
نادرست
fouls
U
نادرست
fouled
U
نادرست
crooked
U
نادرست
foulest
U
نادرست
foul
U
نادرست
impure
U
نادرست
foul play
U
کار نادرست
false
U
ساختگی نادرست
heterography
U
املای نادرست
error
U
عقیده نادرست
errors
U
عقیده نادرست
foul bill of lading
U
بارنامه نادرست
misconstruction
U
تعبیر نادرست
missatement
U
گفته نادرست
false code
U
رمز نادرست
fallacy of composition
U
تعمیم نادرست
unsound
U
ناخوش نادرست
false information
U
اطلاعات نادرست
untrue
U
نادرست خائن
chucked
U
پرتاب نادرست
chucks
U
پرتاب نادرست
inexactly
U
بطور نادرست
mistranslation
U
ترجمه نادرست
mispronounciation
U
تلفظ نادرست
miscue
U
ضربه نادرست
mispronunciations
U
تلفظ نادرست
mispronunciation
U
تلفظ نادرست
misconstructions
U
تفسیر نادرست
inaccurately
U
بطور نادرست
paralogism
U
قیاس نادرست
by indirection
U
با وسائل نادرست
inaccurate
U
نادرست یا غلط
misconstruction
U
تفسیر نادرست
misconstructions
U
تعبیر نادرست
wrong answers
U
پاسخهای نادرست
vicious
U
بدطینت نادرست
chuck
U
پرتاب نادرست
misinformation
U
خبر نادرست
false information
U
خبر نادرست
wrongfully
U
بطور نادرست
improper
U
نامناسب نادرست
distractor
U
گزینه نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
lie
U
سخن نادرست گفتن
malfunctions
U
نادرست عمل کردن
lied
U
سخن نادرست گفتن
malfunctioned
U
نادرست عمل کردن
malfunction
U
نادرست عمل کردن
paralpgize
U
قیاس نادرست ساختن
prismatic spectacles
U
عینک نادرست نما
sigmatism
U
تلفظ نادرست حرف " س "
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
true false questions
U
پرسشهای درست- نادرست
foozle
U
بدساختن ضربت نادرست
lies
U
سخن نادرست گفتن
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
suggestio falsi
U
افهار و اعلام نادرست
wild cat
U
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
mal
U
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
wide of the mark
<idiom>
U
از هدف به دور بردن ،نادرست
ungrammatical
U
مخالف ایین دستور نادرست
an i calculation
U
حساب نادرست یا غیر دقیق
false start
U
اغاز نادرست خطا در شروع
false starts
U
اغاز نادرست خطا در شروع
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
out of square
U
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
contamination
U
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zeroes
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
zero
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
grammatical error
U
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
gauche
U
ناشی کج
emergent
U
ناشی
result
U
ناشی
descended
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
therefrom
U
ناشی از ان
due
U
ناشی از
skilless
U
ناشی
skill less
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
ills
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ill
U
ناشی
muffs
U
ناشی
resulting
U
ناشی
even tual
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
resultant
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
resulted
U
ناشی
muffing
U
ناشی
muffed
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
muff
U
ناشی
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
mis
U
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
logical
U
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarding
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
mis-
U
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
hazarded
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards
U
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce
U
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
irritative
U
ناشی از تحریک
novices
U
ادم ناشی
novice
U
ادم ناشی
toxic
U
ناشی از زهراگینی
awkwardness
U
ناشی گری
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
awkward
U
بی لطافت ناشی
adipic
U
ناشی ازچربی
gaucherie
U
ناشی گری
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
abnerval
U
ناشی از عصب
guttural
U
ناشی از گلو
gremie
U
بی تجربه و ناشی
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
rises
U
ناشی شدن
sequent
U
منتج ناشی
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
stingy
U
ناشی از خست
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
unskil
U
ناشی بی مهارت
tisy
U
ناشی از مستی
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
rises
U
ناشی شدن از
rise
U
ناشی شدن
internal
U
ناشی ازدرون
rise
U
ناشی شدن از
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
unperfect
U
ناشی نابلد
emanating
U
ناشی شدن
emanate
U
ناشی شدن
issues
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
issue
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
privative
U
ناشی از محرومیت
neither nor function
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
NOR function =
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
fraud
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com