English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
matrimonial relations U علقه زوجیت
marriage ties U علقه زوجیت
nuptias non concubitus , sedconsensus , U برای ایجاد علقه زوجیت
coverture U به زوجیت کسی در امدن زوجیت
coagulum U علقه
parity U زوجیت
conjugal rights U حقوق زوجیت
even parity U زوجیت جفت
wifehood U دوران زوجیت
wifehood U وفایف زوجیت
odd parity U زوجیت طاق
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
gauche U ناشی کج
skill less U ناشی
skilless U ناشی
therefrom U ناشی از ان
emergent U ناشی
ills U ناشی
mala filde U ناشی
resultant U ناشی
maladroit U ناشی
even tual U ناشی
ill U ناشی
muffs U ناشی
muffing U ناشی
muffed U ناشی
muff U ناشی
ill- U ناشی
due U ناشی از
result U ناشی
dilettantes U ناشی
descended U ناشی
Due to U ناشی از
on account of somebody [something] U ناشی از
dilettanti U ناشی
dilettante U ناشی
resulting U ناشی
resulted U ناشی
amateurish U ناشی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
gremie U بی تجربه و ناشی
unfortunate U ناشی ازبدبختی
irritative U ناشی از تحریک
awkward U بی لطافت ناشی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
jackleg U ناشی نادرست
gaucherie U ناشی گری
negligent U ناشی از بی مبالاتی
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
guttural U ناشی از گلو
emanate U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
novice U ادم ناشی
issues U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
toxic U ناشی از زهراگینی
novices U ادم ناشی
unperfect U ناشی نابلد
rhapsodical U ناشی از احساسات
awkward age U سن خامکار [ناشی]
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
awkwardness U ناشی گری
sequent U منتج ناشی
variorum U ناشی ازچندمنبع
unskil U ناشی بی مهارت
tisy U ناشی از مستی
stingy U ناشی از خست
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
internal U ناشی ازدرون
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
emanating U ناشی شدن
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
result U ناشی شدن نتیجه
despiteous U ناشی ازکینه یالج
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
wind wave U موج ناشی از باد
wind wave U خیز اب ناشی از باد
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
resulting U ناشی شدن نتیجه
resulted U ناشی شدن نتیجه
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
renunciatory U ناشی از انکار نفس
renunciative U ناشی از انکار نفس
impiteous U ناشی از سخت دلی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
short sighted U ناشی از کوته نظری
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
shear stress U تنش ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear crack U ترک ناشی از برش
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
rube U ادم دهاتی ناشی
occupation disease U امراض ناشی از کار
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
comes U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
proceed U ناشی شدن از عایدات
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
flows U ناشی شدن فلو
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
internal U باطنی ناشی ازدرون
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-meaning U ناشی از قصد خوب
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
proceeded U ناشی شدن از عایدات
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
lummox U ادم ناشی وخام دست
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
derives U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
rat a tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
rat-a-tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com