English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toxic U ناشی از زهراگینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
virulence U زهراگینی
venomousness U زهراگینی
toxic symptom U نشانه زهراگینی یامسمومیت
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
skill less U ناشی
skilless U ناشی
muffing U ناشی
muffs U ناشی
maladroit U ناشی
due U ناشی از
mala filde U ناشی
therefrom U ناشی از ان
muffed U ناشی
resultant U ناشی
even tual U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettanti U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
result U ناشی
resulted U ناشی
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
dilettante U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
muff U ناشی
abnerval U ناشی از عصب
issue U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
hypostatic U ناشی از ته نشینی
gaucherie U ناشی گری
premune U ناشی از جلوگیری
jackleg U ناشی نادرست
irritative U ناشی از تحریک
negligent U ناشی از بی مبالاتی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
gremie U بی تجربه و ناشی
novice U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
adipic U ناشی ازچربی
privative U ناشی از محرومیت
internal U ناشی ازدرون
awkward age U سن خامکار [ناشی]
sequent U منتج ناشی
awkwardness U ناشی گری
emanates U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
tisy U ناشی از مستی
awkward U بی لطافت ناشی
variorum U ناشی ازچندمنبع
novices U ادم ناشی
unperfect U ناشی نابلد
unskil U ناشی بی مهارت
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
rhapsodical U ناشی از احساسات
emanating U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
resulting U ناشی شدن نتیجه
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
resulted U ناشی شدن نتیجه
result U ناشی شدن نتیجه
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
renunciative U ناشی از انکار نفس
renunciatory U ناشی از انکار نفس
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
royalistic U ناشی از شاه پرستی
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack U ترک ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
wind wave U خیز اب ناشی از باد
wind wave U موج ناشی از باد
war risks U خطرات ناشی از جنگ
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
inexpertly U ازروی ناشی گری
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
pot valour U دلپری ناشی از مستی
occupation disease U امراض ناشی از کار
impiteous U ناشی از سخت دلی
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
flows U ناشی شدن فلو
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
proceed U ناشی شدن از عایدات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
flow U ناشی شدن فلو
flowed U ناشی شدن فلو
internal U باطنی ناشی ازدرون
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
comes U رخ دادن ناشی شدن
well-meaning U ناشی از قصد خوب
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
well meaning U ناشی از قصد خوب
come U رخ دادن ناشی شدن
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
derives U ناشی شدن از منتج کردن
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
derive U ناشی شدن از منتج کردن
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
laity U مردم غیر روحانی ناشی
lummox U ادم ناشی وخام دست
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined U خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine U خطای ناشی خرابی سخت افزار
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
to die a violent death U مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
posthypnotic U ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
awkwardly U از روی خام دستی یا ناشی گری
endogenous U مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
commutator riple U تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
cooling drag U پسای ناشی از خنک کردن موتور
eddy loss U افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
bomb damage assessment U تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com