Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
premune
U
ناشی از جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
Other Matches
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
maladroit
U
ناشی
even tual
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
muffs
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
muffing
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
muff
U
ناشی
muffed
U
ناشی
descended
U
ناشی
resulted
U
ناشی
ills
U
ناشی
result
U
ناشی
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
due
U
ناشی از
emergent
U
ناشی
ill-
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
ill
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
resultant
U
ناشی
resulting
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
rise
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
issues
U
ناشی شدن
privative
U
ناشی از محرومیت
sequent
U
منتج ناشی
issued
U
ناشی شدن
issue
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن
irritative
U
ناشی از تحریک
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
unperfect
U
ناشی نابلد
unskil
U
ناشی بی مهارت
tisy
U
ناشی از مستی
internal
U
ناشی ازدرون
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
gremie
U
بی تجربه و ناشی
gaucherie
U
ناشی گری
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
emanate
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
emanating
U
ناشی شدن
stingy
U
ناشی از خست
adipic
U
ناشی ازچربی
emanates
U
ناشی شدن
jackleg
U
ناشی نادرست
rise
U
ناشی شدن از
novices
U
ادم ناشی
abnerval
U
ناشی از عصب
toxic
U
ناشی از زهراگینی
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
awkward
U
بی لطافت ناشی
novice
U
ادم ناشی
awkwardness
U
ناشی گری
guttural
U
ناشی از گلو
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
interdiction
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
interception
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
come
U
رخ دادن ناشی شدن
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
ravening
U
حریص ناشی از حرص
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
result
U
ناشی شدن نتیجه
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
wind wave
U
موج ناشی از باد
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
shear crack
U
ترک ناشی از برش
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
flow
U
ناشی شدن فلو
flowed
U
ناشی شدن فلو
flows
U
ناشی شدن فلو
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
shear stress
U
تنش ناشی از برش
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
rube
U
ادم دهاتی ناشی
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
preservation
U
محافظت جلوگیری
restraining
U
جلوگیری کردن از
restrains
U
جلوگیری کردن از
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
restrain
U
جلوگیری کردن از
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibits
U
جلوگیری کردن
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
hinder
U
جلوگیری کردن
inhibiter
U
جلوگیری کننده
preventible
U
قابل جلوگیری
hindered
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
hold in
U
جلوگیری کردن
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
prohibit
U
جلوگیری کردن
hinders
U
جلوگیری کردن
preventive
U
جلوگیری کننده
preventive
U
عامل جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
stops
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stop
U
جلوگیری منع
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
abatement
U
فروکش جلوگیری
repressed
U
جلوگیری شده
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
preservative
U
ماده جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibit
U
جلوگیری کردن
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
bridling
U
جلوگیری کردن از
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
holds
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
pull up
U
جلوگیری کردن
suppressive
U
جلوگیری کننده
suppressor
U
جلوگیری کننده
checks
U
جلوگیری کردن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com