English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
territorial U ارضی
land tax U مالیات ارضی
agrarian system U نظام ارضی
agrarian revolution U انقلاب ارضی
land reform U اصلاحات ارضی
land reforms U اصلاحات ارضی
geologic epoch U درطبقات ارضی
terterritorial integrity U تمامیت ارضی
territorial sovereignty U حاکمیت ارضی
aggression U تجاوز ارضی
aggressors U متجاوز ارضی
aggressor U متجاوز ارضی
territorial integrity U تمامیت ارضی
diastrophism U تحولات ارضی زمین
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
even tual U ناشی
mala filde U ناشی
muff U ناشی
muffs U ناشی
muffed U ناشی
maladroit U ناشی
resultant U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettante U ناشی
result U ناشی
resulted U ناشی
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
ills U ناشی
ill- U ناشی
ill U ناشی
due U ناشی از
skill less U ناشی
skilless U ناشی
Due to U ناشی از
muffing U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
therefrom U ناشی از ان
novices U ادم ناشی
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
gaucherie U ناشی گری
due to an accident U ناشی از یک حادثه
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
issue U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
awkward age U سن خامکار [ناشی]
novice U ادم ناشی
emanate U ناشی شدن
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
toxic U ناشی از زهراگینی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
awkward U بی لطافت ناشی
guttural U ناشی از گلو
emanating U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanated U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
sequent U منتج ناشی
stingy U ناشی از خست
rhapsodical U ناشی از احساسات
variorum U ناشی ازچندمنبع
unskil U ناشی بی مهارت
internal U ناشی ازدرون
unperfect U ناشی نابلد
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
jackleg U ناشی نادرست
irritative U ناشی از تحریک
tisy U ناشی از مستی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
rises U ناشی شدن
gremie U بی تجربه و ناشی
resulted U ناشی شدن نتیجه
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
result U ناشی شدن نتیجه
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
renunciatory U ناشی از انکار نفس
short sighted U ناشی از کوته نظری
royalistic U ناشی از شاه پرستی
rube U ادم دهاتی ناشی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
resulting U ناشی شدن نتیجه
renunciative U ناشی از انکار نفس
ravening U حریص ناشی از حرص
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
wind wave U خیز اب ناشی از باد
wind wave U موج ناشی از باد
intuitional U ناشی از درک مستقیم
war risks U خطرات ناشی از جنگ
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
inexpertly U ازروی ناشی گری
ebb current U جریان ناشی از افت اب
despiteous U ناشی ازکینه یالج
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
pot valour U دلپری ناشی از مستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
occupation disease U امراض ناشی از کار
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
impiteous U ناشی از سخت دلی
shear crack U ترک ناشی از برش
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
flow U ناشی شدن فلو
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
comes U رخ دادن ناشی شدن
come U رخ دادن ناشی شدن
arising U رخ دادن ناشی شدن
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
flowed U ناشی شدن فلو
proceed U ناشی شدن از عایدات
proceeded U ناشی شدن از عایدات
internal U باطنی ناشی ازدرون
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-meaning U ناشی از قصد خوب
flows U ناشی شدن فلو
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
derives U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
lummox U ادم ناشی وخام دست
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
laity U مردم غیر روحانی ناشی
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
jus in re U حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
waiting delay U تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
truncation U خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
rat a tat tat U صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines U خطای ناشی خرابی سخت افزار
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com