English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disregard U نادیده گرفتن
disregarded U نادیده گرفتن
disregarding U نادیده گرفتن
disregards U نادیده گرفتن
dissemble U نادیده گرفتن
dissembled U نادیده گرفتن
dissembles U نادیده گرفتن
dissembling U نادیده گرفتن
pass off U نادیده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
slur U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
skip U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skip U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skipped U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
To overlook. To turn a blind eye. U چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
to let something slip U چیزی را نادیده گرفتن
Other Matches
unseen U نادیده
unobserved U نادیده
to skips over U نادیده گذستن از
overslaugh U نادیده گذشتن
ignored U نادیده پنداشتن
ignoring U نادیده پنداشتن
scotomization U نادیده گیری
the invisible U خدای نادیده
ignores U نادیده پنداشتن
to slip off or away U نادیده رفتن
ignore U نادیده پنداشتن
towink at U نادیده پنداشتن
contralateral neglect U نادیده انگاری دگرسو
to pass over U نادیده رد شدن ازپهلو
unheeded U بیاهمیت نادیده بیتفاوت
ignored U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
ignores U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignoring U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignore U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
pass by U از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
remarks U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
rem U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarked U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
To treat flippantly(lightly). U شل گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
tithe U ده یک گرفتن از
tithes U ده یک گرفتن از
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
resuming U از سر گرفتن
capture U گرفتن
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
seizes U گرفتن
seized U گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
seize U گرفتن
wive U زن گرفتن
break out U در گرفتن
retreats U پس گرفتن
to shut off U را گرفتن
recaptures U پس گرفتن
retaking U پس گرفتن
resumes U از سر گرفتن
retake U پس گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
wed U گرفتن
grabs U گرفتن
to lay a wager U گرفتن
accompany U دم گرفتن
take U گرفتن
retrieves U پس گرفتن
retaken U پس گرفتن
takes U گرفتن
retakes U پس گرفتن
capturing U گرفتن
acquiring U گرفتن
resumption U از سر گرفتن
acquire U گرفتن
grab U گرفتن
adeem U پس گرفتن
resumed U از سر گرفتن
grabbed U گرفتن
abates U اب گرفتن از
captures U گرفتن
grabbing U گرفتن
resume U از سر گرفتن
acquires U گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
skim U کف گرفتن از
skim U گرفتن کف
skimmed U کف گرفتن از
skimmed U گرفتن کف
skims U کف گرفتن از
to take one's stand U جا گرفتن
skims U گرفتن کف
withdrawal U پس گرفتن
pushing U گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
catch U گرفتن
to take up U گرفتن
recapture U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapturing U پس گرفتن
overtakes U گرفتن
overtaken U گرفتن
abate U اب گرفتن از
corks U گرفتن
holds U گرفتن
cork U گرفتن
unsay U پس گرفتن
abated U اب گرفتن از
abating U اب گرفتن از
retreat U پس گرفتن
retreated U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
tong U گرفتن
cease U گرفتن
overtake U گرفتن
retrieved U پس گرفتن
retrieve U پس گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
hold U گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
ceased U گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
accustoming U خو گرفتن
get at U گرفتن
to call back U پس گرفتن
nail U گرفتن
infold U در بر گرفتن
detracts U گرفتن
detracting U گرفتن
despumate U کف گرفتن از
obturate U گرفتن
detracted U گرفتن
acclimatised U خو گرفتن
acclimatises U خو گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
acclimatizes U خو گرفتن
accustom U خو گرفتن
acclimatized U خو گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
acclimatize U خو گرفتن
withdraw U پس گرفتن
acclimatising U خو گرفتن
withdraws U پس گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
detract U گرفتن
reclaimed U پس گرفتن
situates U جا گرفتن
situate U جا گرفتن
false grip U گرفتن
reclaim U پس گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
to draw back U پس گرفتن
reclaiming U پس گرفتن
to catch on U گرفتن
indwell U جا گرفتن
lutes U گل گرفتن
devest U گرفتن
disesteem U کم گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
lute U گل گرفتن
situating U جا گرفتن
reclaims U پس گرفتن
lay to heart U به دل گرفتن
accompanies U دم گرفتن
puddle U گل گرفتن
raclaim U پس گرفتن
nailed U گرفتن
to get at U گرفتن
nails U گرفتن
renovates U از سر گرفتن
encumber U گرفتن
encumbered U گرفتن
puddles U گل گرفتن
renovated U از سر گرفتن
renovate U از سر گرفتن
accompanied U دم گرفتن
to hunt out U گرفتن
catch on U گرفتن
receive U گرفتن
receives U گرفتن
to begin again از سر گرفتن
getting U گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com