Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
undesirable
U
ناخوش ایند ناخواسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unpleasantly
U
ناخوش ایند
unpleasant
U
ناخوش ایند
distasteful
U
ناخوش ایند
ungrateful
U
ناخوش ایند
unwelcome
U
ناخوش ایند
unsavory
U
ناگوار ناخوش ایند
sequels
U
پی ایند
aftermath
U
پس ایند
consequent
U
پی ایند
consequent
U
بر ایند
subsequent
U
پس ایند
sequel
U
پی ایند
comely
U
خوش ایند
comelier
U
خوش ایند
inconsequential
U
ناپی ایند
pleasantest
U
خوش ایند
comeliest
U
خوش ایند
desirable
U
خوش ایند
appealing
U
خوش ایند
pleasant
U
خوش ایند
pleasing
U
خوش ایند
pleasanter
U
خوش ایند
uncalled for
U
ناخواسته
de trop
U
ناخواسته
officiously
U
ناخواسته
unwelcome
U
ناخواسته
uncalled-for
U
ناخواسته
they are well matched
U
خوب بهم می ایند
displeases
U
خوش ایند نبودن
displease
U
خوش ایند نبودن
winsome
U
مناسب خوش ایند
officious
U
فضولانه ناخواسته
junk
U
داده ناخواسته
garbage
U
داده ناخواسته
he fell ill
U
ناخوش شد
he was taken ill
U
ناخوش شد
crapulous
U
ناخوش
morbid
U
ناخوش
peccant
U
ناخوش
sicklier
U
ناخوش
sickliest
U
ناخوش
unwell
U
ناخوش
sickly
U
ناخوش
sick
U
ناخوش
sickest
U
ناخوش
ill
U
ناخوش
ill-
U
ناخوش
ills
U
ناخوش
ailing
U
ناخوش
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
to please oneself
U
برای خوش ایند خود
junk mail
U
اقلام پستی ناخواسته
unsought
U
کوشش نشده ناخواسته
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
he thought
U
ناخوش است
he is sick
U
او ناخوش است
to be out of health
U
ناخوش بودن
sickish
U
کمی ناخوش
under the weather
<idiom>
U
ناخوش بودن
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
sickened
U
ناخوش کردن
unsound
U
ناخوش نادرست
distempered
U
اشفته ناخوش
dangeously sick
U
خطرناکانه ناخوش
sicken
U
ناخوش کردن
sickens
U
ناخوش کردن
phase jitter
U
اعوجاجهای ناخواسته در یک سیگنال مخابراتی
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
sickener
U
چیز ناخوش کننده
unhealthy
U
ناخوش ناخوشی اور
sick unto
U
ناخوش سخت یا مردنی
springing teal
U
تیراندازی به هدفهایی که بطور عمودی بالا می ایند
distortion
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortions
U
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
end play
U
حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
to take to ones bed
U
دربستربیماری افتادن ناخوش شدن
it is true that he was sick
U
راست است که او ناخوش بود
he is liable to become sick
U
در معرض ناخوش شدن است
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
plastics
U
مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
creep
U
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
creeps
U
رها شدن ناخواسته تیر ازدست تیرانداز
incredibly
<adv.>
U
خیلی ناخوش آیند
[اصطلاح روزمره]
horribly
<adv.>
U
خیلی ناخوش آیند
[اصطلاح روزمره]
to smoke oneself sick
U
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
void
U
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
sailing
U
گردش ناخواسته رتورهای هلیکوپتر یا ملخ هواپیما درباد شدید
radiation shield
U
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
member banks
U
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
nosy parker
U
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
kibitzer
U
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
false
U
فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
viruses
U
نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
virus
U
نرم افزاری که برای تشخیص و حذف برنامههای ویروس ناخواسته از دیسک سخت کامپیوتر استفاده میشود
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
to put in one's oar
U
بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com