English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
radius of action U ناحیه رانندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
driving licences U گواهینامه رانندگی
driving U موثر رانندگی
drive U رانندگی کردن
chauffeur U رانندگی کردن
chauffeured U رانندگی کردن
chauffeuring U رانندگی کردن
chauffeurs U رانندگی کردن
driving licence U گواهینامه رانندگی
motoring offences U جرائم رانندگی
drives U رانندگی کردن
staging U رانندگی کالسکه
driving experience U تجربه رانندگی
driving licenses U گواهینامه رانندگی
wheel gloves U دستکش رانندگی
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
drunken driving U رانندگی در حال مستی
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
to drive a car U رانندگی کردن خودرویی
pull ahead U جلو زدن [در رانندگی]
karting U رانندگی با اتومبیل کوچک
He drives recklessly. U بی احتیاط رانندگی می کند
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
vehicle registration office U اداره راهنمایی و رانندگی
traffic court U دادگاه تخلفات رانندگی
department of motor vehicles [DMV] [American E] U اداره راهنمایی و رانندگی
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
traffic court U دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
Here ist my driving licence card. بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
reduced lighting U حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat U قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt U آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
sympatric U هم ناحیه
range U ناحیه
ranged U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
regional <adj.> U ناحیه ای
subregion U ناحیه
ranges U ناحیه
reached U ناحیه
reach U ناحیه
reaches U ناحیه
situs U ناحیه
reaching U ناحیه
output area U ناحیه
areas U ناحیه
shire U ناحیه
shires U ناحیه
realm U ناحیه
realms U ناحیه
zone U ناحیه
area U ناحیه
partitions U ناحیه
region U ناحیه
proclimax U ناحیه
regions U ناحیه
demesne U ناحیه
ward U ناحیه
partition U ناحیه
district U ناحیه
wards U ناحیه
districts U ناحیه
sectors U ناحیه
zones U ناحیه
sector U ناحیه
edge zone U ناحیه لبه
two phase region U ناحیه دو فازی
telephone area U ناحیه اتصال
territorialization U ایجاد ناحیه
fixed area U ناحیه ثابت
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
frequency region U ناحیه فرکانس
forbidden zone U ناحیه ممنوع
genital zone U ناحیه تناسلی
gold field U ناحیه زرخیز
goldfield U ناحیه زرخیز
touch spot U ناحیه بساوشی
heat affected zone U ناحیه پیوند
suppressor area U ناحیه بازدارنده
measuring range U ناحیه ی سنجش
recording eara U ناحیه ضبط
range of variation U ناحیه انحراف
range of variation U ناحیه تغییر
motor area U ناحیه حرکتی
range of storke U ناحیه ضربه
range of adjustment U ناحیه تنظیم
naval district U ناحیه دریایی
pyramidal area U ناحیه هرمی
oral zone U ناحیه دهانی
output area U ناحیه خروجی
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
residential area U ناحیه مسکونی
storage area U ناحیه انبارش
soft spot U ناحیه نشست
skid row U ناحیه پست
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
indifference zone U ناحیه خنثی
silva U ناحیه جنگلی
input area U ناحیه ورودی
sector commander U فرمانده ناحیه
intermediate zone U ناحیه ی میانی
sciatic U ناحیه چاربند
scan area U ناحیه پیمایش
littoral U ناحیه ساحلی
overflow area U ناحیه سرریز
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
slum U ناحیه فقیرنشین
district U ناحیه نظامی
districts U ناحیه نظامی
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
Equator U ناحیه استوایی
terrain U زمین ناحیه
regionalism U ناحیه گرایی
lumbar U ناحیه کمر
zones U منطقه ناحیه
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
sector U خط کش ریاضی ناحیه
the abdominal region U ناحیه شکم
slums U ناحیه فقیرنشین
region U ناحیه فضا
region U ناحیه نظامی
region U ناحیه عملیات
regions U ناحیه فضا
regions U ناحیه نظامی
regions U ناحیه عملیات
part U سهم ناحیه
Sept U ناحیه محصو
zone U منطقه ناحیه
active area U ناحیه فعال
area search U جستجوی ناحیه
common area U ناحیه مشترک
zone of contact U ناحیه تماس
dead space U ناحیه کور
depletion zone U ناحیه تخلیه
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
critical region U ناحیه شاخص
critical region U ناحیه بحرانی
buffer area U ناحیه میانگیر
critical area U ناحیه بحرانی
climatic region U ناحیه اقلیمی
depletion area U ناحیه تخلیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
arid area U ناحیه خشک
audio range U ناحیه صوتی
work area U ناحیه کاری
baffle area U ناحیه کور
depletion layer U ناحیه تخلیه
boom swing U ناحیه لرزش
broca's area U ناحیه بروکا
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
primary projection area U ناحیه فرافکنی نخستین
zonule U منطقه یا ناحیه کوچک
tertiary projection area U ناحیه فرافکنی سوم
primary sensory area U ناحیه حسی نخستین
poplitaeal U مربوط به ناحیه رکبی
sylva U درختان جنگلی یک ناحیه
shielding region U ناحیه حفافت کننده
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
rimland U حومه ناحیه مرکزی
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
space charge U ناحیه بار فضا
fingerprint region U ناحیه اثر انگشتی
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
hot temperature zone U ناحیه بسیار گرم
delinquency area U ناحیه بزه خیز
crygenic region U ناحیه انجماد سنجی
heating zone U منطقه یا ناحیه حرارتی
catchment areas U ناحیه تحت پوشش
catchment area U ناحیه تحت پوشش
local area network U شبکه ناحیه محلی
pale U ناحیه محصور قلمروحدود
climate U ناحیه اوضاع جوی
papa U پاپ کشیش ناحیه
geiger muller region o. plateau U ناحیه گایگر مولر
climates U ناحیه اوضاع جوی
high frequency range U ناحیه ی فرکانس بالا
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
domain U ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
papas U پاپ کشیش ناحیه
drilling range U ناحیه مته کاری
forbidden energy zone U ناحیه انرژی ممنوع
long wave range U ناحیه موج بلند
coalfields U ناحیه ذغال خیز
breadbasket U معده ناحیه حاصلخیز
auditory projection area U ناحیه ادراک شنیداری
popliteal U مربوط به ناحیه رکبی
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com