English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zone U ناحیه دسته بندی
zones U ناحیه دسته بندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
Other Matches
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
ordination U دسته بندی
ratings U دسته بندی
classification U دسته بندی
assortment U دسته بندی
classifications U دسته بندی
rating U دسته بندی
scale U دسته بندی
factions U دسته بندی
faction U دسته بندی
ordinations U دسته بندی
junta U دسته بندی
juntas U دسته بندی
assortments U دسته بندی
clustering U دسته بندی
grading U دسته بندی
groupage U دسته بندی
categorised U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
group U دسته بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
categorized U دسته بندی کردن
division U قسمت دسته بندی
to categorize U دسته بندی کردن
sorter U دسته بندی کننده
assorted <adj.> U دسته بندی شده
sort U دسته بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
categorize U دسته بندی کردن
qsort U دسته بندی پرسشها
groupage U دسته بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
ratings U دسته بندی کردن
divisions U قسمت دسته بندی
zone punch U سوراخ دسته بندی
classify U دسته بندی کردن
grade U دسته بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
zone decimal U دسته بندی اعشاری
resorts U دسته بندی کردن
clanship U دسته بندی قبیلهای
classification chart U نمودار دسته بندی
resort U دسته بندی کردن
sorting test U ازمون دسته بندی
resorted U دسته بندی کردن
zone decimal U دسته بندی ده دهی
classification U عمل دسته بندی
classifies U دسته بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
rating U دسته بندی کردن
junto U دسته بندی سیاسی
to form into groups U دسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
categorising U دسته بندی کردن
classifications U عمل دسته بندی
categorizing U دسته بندی کردن
categorizes U دسته بندی کردن
factionist U عضو دسته بندی
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
factional U مربوط به دسته بندی یا توط ئه
color sorting test U ازمون دسته بندی رنگها
card sorting test U ازمون دسته بندی برگه ها
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
ranked U درجه دادن دسته بندی کردن
rank U درجه دادن دسته بندی کردن
marshalling yard U محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
ranks U درجه دادن دسته بندی کردن
natives Olivenöl extra U روغن زیتون کاملا طبیعی [دسته بندی یک]
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
resort U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
endless repeat U [به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
zone bits U بیت منطقه بیت دسته بندی
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording U جمله بندی کلمه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
lineament U طرح بندی صورت بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
shoals of people U دسته دسته مردم
scores of people U دسته دسته مردم
classify U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
streams of people U دسته دسته مردم
sorts U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته شدن
they came in bands U دسته دسته امدند
regiment U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
sect U دسته دسته مذهبی
sects U دسته دسته مذهبی
trooping U دسته دسته شدن
sort U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
trooped U دسته دسته شدن
groups U دسته دسته کردن
troop U دسته دسته شدن
group U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
windrow U دسته دسته کردن
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
reached U ناحیه
subregion U ناحیه
sector U ناحیه
shires U ناحیه
sectors U ناحیه
shire U ناحیه
zones U ناحیه
reaching U ناحیه
realm U ناحیه
district U ناحیه
zone U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
realms U ناحیه
reach U ناحیه
reaches U ناحیه
districts U ناحیه
areas U ناحیه
ward U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
regional <adj.> U ناحیه ای
ranged U ناحیه
wards U ناحیه
range U ناحیه
proclimax U ناحیه
regions U ناحیه
region U ناحیه
output area U ناحیه
partition U ناحیه
partitions U ناحیه
ranges U ناحیه
area U ناحیه
situs U ناحیه
demesne U ناحیه
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
littoral U ناحیه ساحلی
frequency region U ناحیه فرکانس
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
region U ناحیه نظامی
region U ناحیه عملیات
regions U ناحیه فضا
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
regions U ناحیه نظامی
recording eara U ناحیه ضبط
slums U ناحیه فقیرنشین
arid area U ناحیه خشک
area search U جستجوی ناحیه
residential area U ناحیه مسکونی
work area U ناحیه کاری
active area U ناحیه فعال
forbidden zone U ناحیه ممنوع
radius of action U ناحیه رانندگی
slum U ناحیه فقیرنشین
region U ناحیه فضا
genital zone U ناحیه تناسلی
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
two phase region U ناحیه دو فازی
pyramidal area U ناحیه هرمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com