Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parochial
U
ناحیهای محدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
Other Matches
illmitable
U
محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight
U
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
regionally
U
ناحیهای
regional
U
ناحیهای
zonal
U
ناحیهای
zonular
U
ناحیهای
area search
U
جستجوی ناحیهای
zonal
U
مداری ناحیهای
zonary
U
مداری ناحیهای
area graph
U
نمودار ناحیهای
selective quenching
U
سردکنندگی ناحیهای
communal relationship
U
روابط ناحیهای
zone
U
ناحیهای شدن
zones
U
ناحیهای شدن
regional development
U
توسعه ناحیهای
regional gap
U
شکاف ناحیهای
suburban or local railway
U
راه اهن ناحیهای
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
patagonia
U
ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
stratosphere
U
ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
balkanize
U
ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
chorographic
U
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
inversions
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversion
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
bit map
U
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
zone of rock fracture
U
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
image
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
images
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
fairground
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairgrounds
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
enzootic
U
مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
colours
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
limitary
U
محدود
limit
U
محدود
incomprehensive
U
محدود
finte
U
محدود
limited access
U
محدود
indeterminable
U
نا محدود
terminates
U
محدود
terminated
U
محدود
terminate
U
محدود
ambient
U
محدود
indefinite
U
نا محدود
moderating
U
محدود
incomprehensible
U
نا محدود
moderates
U
محدود
finite
U
محدود
limited
U
محدود
moderated
U
محدود
moderate
U
محدود
lock step
U
محدود
limiting
U
محدود
restricts
U
محدود کردن
unbound
U
غیر محدود
circumscribed amnesia
U
یادزدودگی محدود
restrictive
U
محدود سازنده
restrict
U
محدود کردن
restricting
U
محدود کردن
confined
U
محدود شده
catathymic amnesia
U
یادزدودگی محدود
restrictive
U
محدود کننده
limit
U
محدود کردن
confined equifer
U
سفره محدود
limited edition
U
کالای محدود
straightlaced
U
محدود درفشار
straiten
U
محدود کردن
sex limited
U
محدود به جنس
limited edition
U
چاپ محدود
set out
U
محدود کردن
restrainable
U
محدود ساختنی
qualified property
U
مالکیت محدود
limited edition
U
فرآوردهی محدود
limited editions
U
چاپ محدود
limited editions
U
کالای محدود
limited editions
U
فرآوردهی محدود
qualificatory
U
محدود سازنده
peg down
U
محدود کردن
finitely
U
بطور محدود
finite population
U
جامعه محدود
finite integral
U
انتگرال محدود
narrow market
U
بازار محدود
delimitation
U
محدود ساختن
delimitate
U
محدود کردن
de escalation
U
محدود سازی
copyrighted
U
محدود به حق کپی
inter play
U
حرکت محدود
limitative
U
محدود کننده
limited denied war
U
جنگ محدود
trammel
U
محدود ساختن
limiting speed
U
سرعت محدود
limiting size
U
اندازه محدود
limiter
U
محدود کننده
limited power
U
اختیارات محدود
limited objective
U
هدف محدود
limited integrator
U
انتگرال محدود
limited divorce
U
طلاق محدود
controlled war
U
جنگ محدود
restricted
U
محدود الاستعمال
qualified
U
مقید محدود
restriction
U
محدود کردن
qualify
U
محدود کردن
qualifies
U
محدود کردن
abounding
U
محدود کردن
abounded
U
محدود کردن
abound
U
محدود کردن
restrictions
U
محدود کردن
straitlaced
U
محدود درفشار
containment
U
محدود کردن
containment
U
محدود نگاهداشتن
bound
U
مرز محدود
stints
U
محدود کردن
stint
U
محدود کردن
infinite
U
نا محدود بی اندازه
contracted
U
مختصر محدود
bottomless
U
غیر محدود
abounds
U
محدود کردن
controlled access road
U
راه با ورودی محدود
limited access road
U
راه با ورودی محدود
corporation
U
شرکت بامسئولیت محدود
corporations
U
شرکت بامسئولیت محدود
infintate
U
منفی و نا محدود ساختن
input limiter
U
محدود کننده ورودی
narrow
U
محدود باریک کردن
limitary
U
دارای قدرت محدود
semipermanent
U
دارای مدت محدود
current limiter
U
محدود کننده جریان
blind bombing zone
U
منطقه بمباران محدود
narrowest
U
محدود باریک کردن
narrowed
U
محدود باریک کردن
finite element method
U
روش المان محدود
extensive agricultuse
U
کشاورزی غیر محدود
sinedie
U
تاتاریخ غیر محدود
compass
U
محدود کردن فهمیدن
i/o bound
U
محدود به ورودی خروجی
diode limiter
U
محدود کننده دیودی
determinative
U
محدود کننده صفت
determinate
U
تعیین شده محدود
illimitable
U
نامحدود محدود نشدنی
local
U
محدود بیک محل
narrower
U
محدود باریک کردن
stenophagous
U
غذای محدود خوار
incomprehensively
U
بطور غیرجامع یا محدود
locals
U
محدود بیک محل
double limiter
U
محدود کننده مضاعف
limited denied war
U
جنگ ناخواسته محدود
provincialism
U
عقایدوافکار محدود محلی
your vocabulary is limited
U
شما محدود است
rectilineal
U
محدود بخطوط راست
mans
U
شبکه با گسترده محدود
man
U
شبکه با گسترده محدود
partial jurisdiction
U
حق خود گردانی محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company
U
شرکت با مسئوولیت محدود
limited war
U
جنگ محدود وموضعی
restricted area
U
منطقه اتش محدود
limiting factor
U
عامل محدود کننده
autonomy
U
استقلال محلی محدود
narrow mindedly
U
با فکر محدود متعصبانه
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
transfinite
U
خارج ازاعداد محدود
restrictions
U
یک چیز محدود شده
closed
U
مسابقه محدود به سن یاجنس
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
airspace restricted area
U
منطقه پرواز محدود
one idead
U
دارای فکر محدود
restriction
U
یک چیز محدود شده
narrowed
U
محدود کردن کوته فکر
rll
U
ثبت محدود طول اجرا
impaling
U
محدود کردن میله کشیدن
metropolitan area network
U
شبکه گسترده در مسافت محدود.
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
restrictive trade practices
U
روشهای محدود کردن تجارت
partial jurisdiction
U
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
run length limited recording
U
ثبت محدود طول اجرا
copyright
U
محدود شده با قوانین کپی
limited access
U
دراری محدودیت مدارک محدود
copyrights
U
محدود شده با قوانین کپی
narrow
U
محدود کردن کوته فکر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com