Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
patagonia
U
ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
argentine variation
U
واریاسیون ارژانتین در دفاع کیمبریج اسپرینگز
Cornish
U
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
transpontine
U
واقع درجنوب رود تیمز در لندن
mistral
U
باد خشک سرد شمالی درجنوب فرانسه
latium
U
ناحیه قدیمی مرکزایتالیا واقع درجنوب شهرروم
st helena
U
جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
lachryma christi
U
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
pampa
U
جلگه پهناورسبزو بی درخت درجنوب رود درامریکای جنوبی
king's english
U
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
regional
U
ناحیهای
regionally
U
ناحیهای
zonular
U
ناحیهای
zonal
U
ناحیهای
zonary
U
مداری ناحیهای
zonal
U
مداری ناحیهای
area graph
U
نمودار ناحیهای
area search
U
جستجوی ناحیهای
selective quenching
U
سردکنندگی ناحیهای
parochial
U
ناحیهای محدود
communal relationship
U
روابط ناحیهای
regional gap
U
شکاف ناحیهای
regional development
U
توسعه ناحیهای
zones
U
ناحیهای شدن
zone
U
ناحیهای شدن
suburban or local railway
U
راه اهن ناحیهای
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
stratosphere
U
ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
chorographic
U
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
balkanize
U
ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversion
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversions
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
zone of rock fracture
U
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
images
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
image
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
bit map
U
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
fairgrounds
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
fairground
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
enzootic
U
مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colours
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com