English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
invalidates U ناتوان کردن
disable U ناتوان کردن
invalids U ناتوان کردن
invalid U ناتوان کردن
disenable U ناتوان کردن
disables U ناتوان کردن
invalidated U ناتوان کردن
invalidate U ناتوان کردن
disabling U ناتوان کردن
debilitate U ناتوان کردن
enervate U ناتوان کردن بی اثرکردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
gruel U عاجز کردن ناتوان کردن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
short time rating U کار کردن با وقفه
impuissant U ناتوان
handicapped U ناتوان
unable U ناتوان
asthenic U ناتوان
disabled U ناتوان
infirm U ناتوان
incapable U ناتوان
incompetent <adj.> U ناتوان
inable <adj.> U ناتوان
incapacitated <adj.> U ناتوان
invalid U ناتوان
invalids U ناتوان
impotent <adj.> U ناتوان
incapable <adj.> U ناتوان
unfit <adj.> U ناتوان
disable U ناتوان ساختن
feeblest U ناتوان عاجز
weaklings U ناتوان بی بنیه
decays U که ناتوان میشود
sicklier U ناتوان رنجور
decay U که ناتوان میشود
sickly U ناتوان رنجور
disables U ناتوان ساختن
decaying U که ناتوان میشود
debilitative U ناتوان کننده
impotent U ناتوان اکار
feebler U ناتوان عاجز
debilitation U ناتوان سازی
weakling U ناتوان بی بنیه
irretentive U ناتوان در نگاهداری
disabling U ناتوان ساختن
debilitant U ناتوان کننده
sickliest U ناتوان رنجور
decayed U که ناتوان میشود
feeble U ناتوان عاجز
disables U ناتوان ساختن از کارانداختن
disable U ناتوان ساختن از کارانداختن
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
disable pulse U تپش ناتوان ساز
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
disabling U ناتوان ساختن از کارانداختن
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
ceasing U وقفه
jibs U وقفه
arrested U وقفه
stick U وقفه
arrests U وقفه
chasms U وقفه
hoid up U وقفه
hold back U وقفه
chasm U وقفه
arrest U وقفه
interrupts U وقفه
deadlock U وقفه
jibbing U وقفه
station U وقفه
paralysis U وقفه
standstil U وقفه
stationed U وقفه
stations U وقفه
break U وقفه
breaks U وقفه
interruptions U وقفه
ceases U وقفه
ceased U وقفه
cease U وقفه
gap U وقفه
jibbed U وقفه
jib U وقفه
stound U وقفه
interruption U وقفه
blocked U وقفه
block U وقفه
desuetude U وقفه
discontinuance U وقفه
interrupt U وقفه
down time U وقفه
blocking U وقفه
standstill U وقفه
blocks U وقفه
interval U وقفه
hiatus U وقفه
dead lock U وقفه
pause U وقفه
abeyance U وقفه
paused U وقفه
pauses U وقفه
pausing U وقفه
gaps U وقفه
interrupting U وقفه
at a stretch U بی وقفه
suspensions U وقفه
suspension U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
uninterrupted U بی وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
continous cycle U دوره بی وقفه
run on U بدون وقفه
caesura U وقفه ایست
interval U ایست وقفه
sticking voltage U ولتاژ وقفه
uninterrupted duty U کار بی وقفه
system interrupt U وقفه سیستم
full stops U وقفه کامل
automatic interrupt U وقفه خودکار
vectored interrupt U وقفه برداری
time out U وقفه فاصله
massed practice U تمرین بی وقفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
nerve block U وقفه عصبی
affect block U وقفه عاطفه
flashback U وقفه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
priority interrupt U وقفه اولویت
program interrupt U وقفه برنامه
unceasing U بدون وقفه
wind rocked out U وقفه تنفسی
machine interupption U وقفه ماشین
full stop U وقفه کامل
interrupt vector U بردار وقفه
interrupt driven U وقفه گرا
interrupt handler U گرداننده وقفه
blocking period U دوره وقفه
work stoppage U وقفه در کار
external interrupt U وقفه خارجی
betweentimes U درمدت وقفه
disarms U ثیرات وقفه شدن
disarm U ثیرات وقفه شدن
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
arm U خط وط وقفه فعال شده .
interrupts U حرکت دادن وقفه
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
scanned interrupt U وقفه پویش شده
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
interrupt U حرکت دادن وقفه
ups U تامین برق بی وقفه
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
disarmed U ثیرات وقفه شدن
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
continous U متصل متوالی بدون وقفه
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com