English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quia timet U قرار تامین دستور موقت
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
swopping U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops U توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
provisional order U دستور موقت اداری
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland U درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
treats U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treated U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
treat U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
problem U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems U واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
holdees U پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
to put any one up to something U کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
immediate U دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
transient target U هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
assignment U دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
assignments U دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
disenable U ناتوان کردن
debilitate U ناتوان کردن
invalids U ناتوان کردن
invalidate U ناتوان کردن
invalidates U ناتوان کردن
invalid U ناتوان کردن
invalidated U ناتوان کردن
disabling U ناتوان کردن
disables U ناتوان کردن
disable U ناتوان کردن
enervate U ناتوان کردن بی اثرکردن
interrupting U ناتوان کردن وقفه
interrupts U ناتوان کردن وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
encapsulated U دستور Post Script که یک تصویر یا صفحه را در یک فایل شرح میدهد که میتواند در یک برنامه گرافیکی یا DTP قرار داشته باشد
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
direct U دستور دادن دستورالعمل دادن
instruct U دستور دادن اموزش دادن
instructs U دستور دادن اموزش دادن
directed U دستور دادن دستورالعمل دادن
order U سفارش دادن دستور دادن
instructing U دستور دادن اموزش دادن
instructed U دستور دادن اموزش دادن
directs U دستور دادن دستورالعمل دادن
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
dictate U دستور دادن
dictated U دستور دادن
dictates U دستور دادن
order U دستور دادن
dictating U دستور دادن
intuits U دستور دادن
direct U : دستور دادن
dictate U دستور دادن
directed U : دستور دادن
intuit U دستور دادن
intuited U دستور دادن
directs U : دستور دادن
to give instractions U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
to orders dinner U دستور ناهار دادن
cry havoc U دستور غارت دادن
order U دستور دادن سفارش
protempore U موقت شاغل مقامی بطور موقت
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
recall U دستور تجمع قوا دادن
to put any one up to something U کسی را در کاری دستور دادن
recalls U دستور تجمع قوا دادن
to issue marching order U دستور پیشروی دادن [ارتش]
recalled U دستور تجمع قوا دادن
toner U که در چاگر لیزری استفاده میشود. تونر با بر الکتریکی روی کاغذ منتقل میشود و سپس با نوک آن به طور موقت روی کاغذ قرار می گیرد
to recall the troops from Mali U دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
gruel U عاجز کردن ناتوان کردن
flowchart U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram U صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
preambles U توضیحات
comments U توضیحات
preamble U توضیحات
pack U قرار دادن
putting U قرار دادن
placement U قرار دادن
placements U قرار دادن
make U قرار دادن
makes U قرار دادن
set U قرار دادن
park U قرار دادن
parked U قرار دادن
parks U قرار دادن
posit U قرار دادن
relative location U قرار دادن
puts U قرار دادن
lodge U قرار دادن
lodged U قرار دادن
lodges U قرار دادن
setting up U قرار دادن
lays U قرار دادن
packs U قرار دادن
locate U قرار دادن
individuate U تک قرار دادن
locating U قرار دادن
settle U قرار دادن
settles U قرار دادن
locates U قرار دادن
superpose U قرار دادن
located U قرار دادن
underexpose U قرار دادن
put U قرار دادن
rows U قرار دادن
sets U قرار دادن
row U قرار دادن
rowed U قرار دادن
lay U قرار دادن
specification U معیارها توضیحات
utilises U در دسترس قرار دادن
utilising U مورداستفاده قرار دادن
utilising U در دسترس قرار دادن
couches U درلفافه قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com