Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disable
U
ناتوان ساختن
disables
U
ناتوان ساختن
disabling
U
ناتوان ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
disable
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
disables
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
disabling
U
ناتوان ساختن از کارانداختن
Other Matches
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
impuissant
U
ناتوان
incapable
<adj.>
U
ناتوان
disabled
U
ناتوان
asthenic
U
ناتوان
unfit
<adj.>
U
ناتوان
impotent
<adj.>
U
ناتوان
inable
<adj.>
U
ناتوان
incapable
U
ناتوان
infirm
U
ناتوان
unable
U
ناتوان
handicapped
U
ناتوان
invalid
U
ناتوان
incapacitated
<adj.>
U
ناتوان
invalids
U
ناتوان
incompetent
<adj.>
U
ناتوان
invalid
U
ناتوان کردن
sicklier
U
ناتوان رنجور
sickly
U
ناتوان رنجور
disenable
U
ناتوان کردن
invalids
U
ناتوان کردن
feebler
U
ناتوان عاجز
sickliest
U
ناتوان رنجور
irretentive
U
ناتوان در نگاهداری
decay
U
که ناتوان میشود
decayed
U
که ناتوان میشود
decaying
U
که ناتوان میشود
debilitative
U
ناتوان کننده
debilitation
U
ناتوان سازی
feeblest
U
ناتوان عاجز
weakling
U
ناتوان بی بنیه
weaklings
U
ناتوان بی بنیه
decays
U
که ناتوان میشود
invalidates
U
ناتوان کردن
invalidated
U
ناتوان کردن
impotent
U
ناتوان اکار
invalidate
U
ناتوان کردن
disable
U
ناتوان کردن
debilitant
U
ناتوان کننده
feeble
U
ناتوان عاجز
debilitate
U
ناتوان کردن
disables
U
ناتوان کردن
disabling
U
ناتوان کردن
interrupt
U
ناتوان کردن وقفه
interrupts
U
ناتوان کردن وقفه
disable pulse
U
تپش ناتوان ساز
interrupting
U
ناتوان کردن وقفه
stalling torque
U
گشتاور پیچشی ناتوان
inability to box
U
ناتوان از ادامه دادن
enervate
U
ناتوان کردن بی اثرکردن
addled
<adj.>
U
گیج و ناتوان در درست فکر کردن
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarms
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarm
U
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
down
U
توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
gruel
U
عاجز کردن ناتوان کردن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
interrupting
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
U
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
inventing
U
ساختن
invented
U
ساختن
bulid
U
ساختن
idolizing
U
بت ساختن
carbonize
U
کک ساختن
creating
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
manufactured
U
ساختن
manufacture
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
confect
U
ساختن
invent
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
dree
U
ساختن با
indite
U
ساختن
invents
U
ساختن
idolizes
U
بت ساختن
upgrade
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
produced
U
ساختن
forborne
U
ساختن با
produces
U
ساختن
idolized
U
بت ساختن
bridges
U
پل ساختن
makes
U
ساختن
compose
U
ساختن
composes
U
ساختن
bridged
U
پل ساختن
bridge
U
پل ساختن
upgraded
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
upgrading
U
ساختن
idolize
U
بت ساختن
pills
U
حب ساختن
pill
U
حب ساختن
idolising
U
بت ساختن
fashioning
U
مد ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashion
U
مد ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolised
U
بت ساختن
put up
U
ساختن
put-up
U
ساختن
builds
U
ساختن
buildings
U
ساختن
build
U
ساختن
produce
U
ساختن
mints
U
ساختن
minted
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
remake
U
از نو ساختن
remakes
U
از نو ساختن
construct
U
ساختن
mint
U
ساختن
constructed
U
ساختن
constructing
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
make
U
ساختن
to make away
U
ساختن
generate
U
ساختن
generated
U
ساختن
generates
U
ساختن
generating
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
to get along
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
minting
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
set up
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
create
U
ساختن
creates
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
miscreate
U
بد ساختن
unify
U
تک ساختن
constructs
U
ساختن
familiarising
U
اشنا ساختن
notified
U
اگاه ساختن
subvert
U
واژگون ساختن
familiarizes
U
اشنا ساختن
subverting
U
واژگون ساختن
familiarizing
U
اشنا ساختن
subverted
U
واژگون ساختن
sepulchres
U
قبر ساختن
sepulchre
U
قبر ساختن
sepulchers
U
قبر ساختن
gaunt
U
زننده ساختن
denuded
U
عاری ساختن
notifies
U
اگاه ساختن
notifying
U
اگاه ساختن
familiarized
U
اشنا ساختن
minimised
U
کمینه ساختن
familiarize
U
اشنا ساختن
notify
U
اگاه ساختن
familiarises
U
اشنا ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
outrage
U
بی حرمت ساختن
disturbs
U
مضطرب ساختن
subverts
U
واژگون ساختن
reconciling
U
راضی ساختن
necessitates
U
ناگزیر ساختن
improvise
U
بالبداهه ساختن
improvises
U
بالبداهه ساختن
improvising
U
بالبداهه ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
outraged
U
بی حرمت ساختن
outrages
U
بی حرمت ساختن
familiarised
U
اشنا ساختن
outraging
U
بی حرمت ساختن
minimising
U
کمینه ساختن
minimize
U
کمینه ساختن
minimized
U
کمینه ساختن
minimizes
U
کمینه ساختن
reconcile
U
راضی ساختن
minimizing
U
کمینه ساختن
disturb
U
مضطرب ساختن
wetted
U
مرطوب ساختن
reconciles
U
راضی ساختن
discourage
U
بی جرات ساختن
vitiates
U
معیوب ساختن
maximises
U
بیشینه ساختن
relieving
U
بر جسته ساختن
relieves
U
بر جسته ساختن
maximising
U
بیشینه ساختن
maximize
U
بیشینه ساختن
relieve
U
بر جسته ساختن
maximized
U
بیشینه ساختن
rescinds
U
باطل ساختن
maximizes
U
بیشینه ساختن
maximizing
U
بیشینه ساختن
vitiated
U
معیوب ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com