Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guinea pepper
U
فلفل قرمز هندی فلفل فرهنگی
Red chilli
U
فلفل قرمز
chilli pepper
U
فلفل قرمز
Cayenne
U
فلفل قرمز
red peppers
U
فلفل قرمز
hot pepper
U
فلفل قرمز
ladyfinger
U
فلفل قرمز
red pepper
U
فلفل قرمز
hot pepper
U
بوته فلفل قرمز
loganberry
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
pimentos
U
فلفل فرنگی شیرین فلفل گینه
pimento
U
فلفل فرنگی شیرین فلفل گینه
storm warning
U
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
pepper and salt
U
پارچه فلفل نمکی رنگ فلفل نمکی
carminic acid
U
اسید کارمینیک
[عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
indusium
U
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
infrared line scan
U
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared imagery
U
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
natural dyes
U
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs
U
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
infrared ray
U
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
pepper mill
U
فلفل سا
peppering
U
فلفل
capsicum
U
فلفل
peppers
U
فلفل
capsicums
U
فلفل
peppers
U
فلفل پاشیدن
long pepper
U
دار فلفل
pepper and salt
U
فلفل نمکی
white pepper
U
فلفل سفید
pepper
U
فلفل پاشیدن
peppercorns
U
فلفل دانه
peppercorns
U
دانه فلفل
peppercorn
U
فلفل دانه
peppercorn
U
دانه فلفل
pepper box
U
فلفل دان
pepper pot
U
فلفل دان
pepper pot
U
فلفل پاش
pepper sauce
U
ترشی فلفل
pimiento
U
فلفل شیرین
smart weed
U
فلفل ابی
sweet pepper
U
فلفل شیرین
piper nigrum
U
فلفل سیاه
peppers
U
فلفل کوبیده
peppering
U
فلفل پاشیدن
peppering
U
فلفل کوبیده
piper nigrum
U
فلفل معمولی
pepper
فلفل دلمه ای
pepper plant or vine
U
درخت فلفل
pepper mill
U
فلفل ساب
pepper castor
U
فلفل دان
chilli powder
U
پودر فلفل
salt-and-pepper
U
فلفل نمکی
salt-and-pepper
U
نمک و فلفل
pepper box
U
فلفل پاش
green peppers
U
فلفل سبز
green pepper
U
فلفل سبز
capsicums
U
فلفل سان
capsicums
U
میوهی فلفل
capsicum
U
فلفل سان
capsicum
U
میوهی فلفل
water pepper
U
فلفل ابی
pepper caster
U
فلفل دان
pepper
U
فلفل کوبیده
chaste tree
U
فلفل بری
griseous
U
فلفل نمکی
peppery
U
فلفل دار
pepper caster
U
فلفل پاش ششلول
mulligatawny
U
اش فلفل دار هندی
piperine
U
ماده قلیایی فلفل
allspice
U
فلفل فرنگی شیرین
Tabasco
U
سوس فلفل دار
kava
U
نوعی درخت فلفل جزایرپلینزی
peppers
U
فلفل زدن به تیرباران کردن
agnus castus
U
پنج انگشت فلفل بری
pepper
U
فلفل زدن به تیرباران کردن
peppering
U
فلفل زدن به تیرباران کردن
chilisauce
U
نوعی رب گوجه فرنگی فلفل دار
curry powders
U
آمیزهای از کاری و فلفل و چند ادویهی دیگر
curry powder
U
آمیزهای از کاری و فلفل و چند ادویهی دیگر
ripe
U
رسیده
riper
U
رسیده
ripest
U
رسیده
consummated
U
رسیده
consummates
U
رسیده
consummating
U
رسیده
mellow
U
رسیده
consummate
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
mellows
U
رسیده
headed
U
رسیده
in
U
:رسیده امده
full-fledged
U
بالغ رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
climactic
U
باوج رسیده
imported
U
کالای رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
approved
U
به تایید رسیده
ripely
U
بطور رسیده
in-
U
:رسیده امده
new arrived
U
تازه رسیده
floor length
U
رسیده بکف
fullest
U
بالغ رسیده
overripe
U
بسیار رسیده
over ripe
U
زیاد رسیده
import
U
کالای رسیده
importing
U
کالای رسیده
new come
U
تازه رسیده
in wards
U
کالای رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
maturation
U
رسیده شدن
jack in office
U
رسیده است
full
U
بالغ رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
culminant
U
باوج رسیده
Inc
U
به ثبت رسیده
It's time
U
وقتش رسیده که
overdue
U
موعد رسیده
knee high
U
بزانو رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
inwards
U
واردات کالای رسیده
antemortem
U
مرگ زود رسیده
grown
U
رسیده جوانه زده
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
indent
U
سفارش رسیده از خارج
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
saturant
U
بحد اشباع رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
dowagers
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager
U
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori
U
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com