English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
one's native soil U میهن زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
country man U هم میهن
homeland U میهن
native land U میهن
countrymen U هم میهن
home U میهن
native country U میهن
compatriot U هم میهن
countrywoman U هم میهن
home U میهن
mother land U میهن
natire country U میهن
homes U میهن
compatriots U هم میهن
compatriotic U هم میهن
homeland U میهن
homelands U میهن
fatherlands U میهن
mother country U میهن
mother countries U میهن
f.countryman U هم میهن
fenow country men U هم میهن
fellow countryman U هم میهن
motherland U میهن
patiot U هم میهن
motherlands U میهن
fatherland U میهن
countryman U هم میهن
homesick U در فراق میهن
motherlands U مادر میهن
motherland U مادر میهن
homemade U ساخت میهن
public spiritedness U میهن پرستی
patriot U میهن پرست
patriotism U میهن پرستی
partisans U میهن پرست
public-spirited U میهن پرست
patriotic U میهن دوست
partisan U میهن پرست
patrioism U میهن پرستی
home-made U ساخت میهن
patiot U میهن دوست
patiot U میهن پرست
landsman U بومی هم میهن
home U میهن وطن
incivism U بی علاقگی به میهن
patriotically U میهن پرستانه
immigrating U میهن گزیدن
civism U دلبستگی به میهن
immigrates U میهن گزیدن
immigrated U میهن گزیدن
homes U میهن وطن
immigrate U میهن گزیدن
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
jingo U میهن پرست متجاوز
patricides U خائن به میهن پدرکش
nostalgia U دلتنگی برای میهن
spread eagle U میهن پرستی افراطی
patriots U میهن پرستان [مرد]
chauvinist U میهن پرست متعصب
patriot U شخص میهن پرست
patriots U شخص میهن پرست
patriots U میهن پرست ها [مرد]
patriotically U از روی میهن دوستی
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
parricides U خائن به میهن پدر کش
compatriot U هم وطن هم میهن هواخواه
parricide U خائن به میهن پدر کش
compatriots U هم وطن هم میهن هواخواه
to expatriate oneself U جلای میهن کردن
patricide U خائن به میهن پدرکش
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
chauvinism U میهن پرستی از روی تعصب
expatriate U ترک کردن میهن تبعیدی
chauvinism U میهن پرستی افراطی شوونیسم
expatriates U ترک کردن میهن تبعیدی
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
flag-waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
flag waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
to bleed for one's country U برای میهن خود خون دادن
maccabees U خانواده میهن پرستان مکابی یهود
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
homecomings U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecoming U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
sickfor home U دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
chauvinism U افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
tellus U زمین
land U زمین
soils U زمین
extra terrestrial U زمین
soil U زمین
graze U زمین
globe U زمین
acres U زمین
soiling U زمین
acre U زمین
grazed U زمین
grazes U زمین
rooter U زمین کن
this earthly round U زمین
earthing U زمین
grass roots U کف زمین
cinder tracks U زمین دو
real estate U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
terrain U زمین
lackland U بی زمین
floor U کف زمین
floored U کف زمین
domains U زمین
domain U زمین
geodetically U زمین
norland U زمین
ground surface U کف زمین
ground U : زمین
ground U زمین
ground line U خط زمین
ground U کف زمین
aerospace U جو زمین
earth U زمین
land n U زمین
earths U زمین
fields U زمین
cinder track U زمین دو
fielded U زمین
field U زمین
globes U زمین
floors U کف زمین
earthquakes U زمین لرزه
surveyors U زمین پیما
surveyor U زمین پیما
above the earth U بالای زمین
sidelines U خط کنار زمین
backfall U زمین خوردگی
earthquake U زمین لرزه
axis of earth U محور زمین
auger U زمین سوراخ کن
sideline U خط کنار زمین
variable terrain U زمین متغیر
basements U زیر زمین
sidelined U خط کنار زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com