English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
muzzled U دهانه لوله اسلحه
muzzle U دهانه لوله اسلحه
muzzling U دهانه لوله اسلحه
muzzles U دهانه لوله اسلحه
bore U قطر داخلی لوله اسلحه
caliber U قطر داخلی لوله اسلحه
bores U قطر داخلی لوله اسلحه
barrels U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel U قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
sight blade U مگسک یا تیغه مگسک
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
dispart U شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
intubate U لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
preyer U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber U دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
to pipeline U با خط لوله لوله کشی کردن
muscar U مگسک
front sight U مگسک
delivers U هدفگیری
deliver U هدفگیری
aims U هدفگیری
aim U هدفگیری
aimed U هدفگیری
beads U مگسک تفنگ
sight defilade U حفاظ مگسک
sight defilade U روپوش مگسک
bead U مگسک تفنگ
foresight U مگسک تفنگ
peep sight U مگسک تفنگ
to decommission weapons U اسلحه ها را غیردایر کردن
hold up U با اسلحه سرقت کردن
to sight gun U نشان کردن اسلحه
hold-ups U با اسلحه سرقت کردن
hold-up U با اسلحه سرقت کردن
ranging U تنظیم کردن اسلحه
to carry a weapon U اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial] U اسلحه ای با خود حمل کردن
cant U اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
red zone U دایره قرمز صفحه هدفگیری
point of aim U نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
instinctive shooting U هدفگیری بدون کمک وسایل دید
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
elevation U تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevations U تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
freestyle U مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
ring and bead sight U دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate U بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end U انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst U ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
adjustment میزان کردن
equilibration U میزان کردن
standardization U میزان کردن
collimate U میزان کردن
adjust میزان کردن
align U میزان کردن
tunes U میزان کردن
tune U میزان کردن
aligned U میزان کردن
aligning U میزان کردن
focused U میزان کردن
focus U میزان کردن
focussed U میزان کردن
focusses U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
focussing U میزان کردن
aligns U میزان کردن
adjusts U میزان کردن
focuses U میزان کردن
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
cannons U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
ignition timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
spark timing U میزان کردن جرقه
magneto timing U میزان کردن مگنت
countdowns U میزان کردن ساعت
hand advance U میزان کردن دستی
adjustments U تنظیم و میزان کردن
countdown U میزان کردن ساعت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
jack ring U حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
vas deferens U لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni U رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
damper U الت میزان کردن جریان هوا
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
sights U وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
sight U وسیله تنظیم دید روی کمان نشانه روی مگسک
tempered U معتدل کردن میزان کردن
ranges U مرتب کردن میزان کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
regulate U میزان کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
tube U از لوله رد کردن
tubes U از لوله رد کردن
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
sockets U بست لوله دوراهی لوله
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
siphon U از لوله یاسیفون رد کردن
tide drain U زهکشی کردن با لوله
siphons U از لوله یاسیفون رد کردن
syphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes . U لوله کشی کردن
siphoned U از لوله یاسیفون رد کردن
syphons U از لوله یاسیفون رد کردن
plumb U لوله کشی کردن
piped U لوله کشی کردن
pipe U لوله کشی کردن
tubulate U لولهای کردن لوله دار کردن
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
canalize U نهرسازی لوله کشی کردن
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
rammed U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
rams U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
ram U پر کردن توپ راندن به داخل لوله
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
back to battery U برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
port U بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
weapon U اسلحه
bare handed U بی اسلحه
armless U بی اسلحه
unarmed U بی اسلحه
weapons U اسلحه
measure U میزان کردن طی کردن
armorer U اسلحه ساز
cold steel U اسلحه سرد
antiaircraft U اسلحه ضد هوایی
thumb U شستی اسلحه
weaponary U مربوط به اسلحه
heavy armed U سنگین اسلحه
pieces U اسلحه گرم
piece U اسلحه گرم
arm of precision U اسلحه دقیق
safety lock U ضامن اسلحه
holster U جلد اسلحه
stoppages U گیر در اسلحه
stoppage U گیر در اسلحه
misfires U گیرکردن اسلحه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com