Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
tuners
U
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuner
U
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
U
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
line map
U
نقشه تنظیم شده یا میزان شده
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
adds
U
اضافه کنید زیاد کنید
add
U
اضافه کنید زیاد کنید
adding
U
اضافه کنید زیاد کنید
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
prescan
U
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
identifying
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
drops
U
قطره سقوط کردن کم کنید
dropping
U
قطره سقوط کردن کم کنید
dropped
U
قطره سقوط کردن کم کنید
drop
U
قطره سقوط کردن کم کنید
identified
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
identify
U
مشاهده کردن شناسایی کنید
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
cancels
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling
U
لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
focus
U
میزان کردن
adjusts
U
میزان کردن
focused
U
میزان کردن
collimate
U
میزان کردن
adjust
میزان کردن
adjustment
میزان کردن
adjusting
U
میزان کردن
focussed
U
میزان کردن
equilibration
U
میزان کردن
aligning
U
میزان کردن
focusses
U
میزان کردن
aligns
U
میزان کردن
aligned
U
میزان کردن
tunes
U
میزان کردن
align
U
میزان کردن
focussing
U
میزان کردن
standardization
U
میزان کردن
focuses
U
میزان کردن
tune
U
میزان کردن
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
spark advance & retard
U
میزان کردن جرقه
automatic spark advance
U
میزان کردن خودکار
countdown
U
میزان کردن ساعت
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
ignition timing
U
میزان کردن جرقه
magneto timing
U
میزان کردن مگنت
countdowns
U
میزان کردن ساعت
spark timing
U
میزان کردن جرقه
hand advance
U
میزان کردن دستی
To synchonize the watches .
U
ساعتهارا به هم میزان کردن
interrupter timing
U
میزان کردن جرقه
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
semi automatic advance
U
میزان کردن نیم خودکار
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
damper
U
الت میزان کردن جریان هوا
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
to align oneself with somebody
U
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
regulating
U
میزان کردن کنترل کردن
leveling
U
میزان کردن افقی کردن
tempers
U
معتدل کردن میزان کردن
tempered
U
معتدل کردن میزان کردن
temper
U
معتدل کردن میزان کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
regulates
U
میزان کردن کنترل کردن
regulated
U
میزان کردن کنترل کردن
range
U
مرتب کردن میزان کردن
ranged
U
مرتب کردن میزان کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
regulate
U
میزان کردن درست کردن
ranges
U
مرتب کردن میزان کردن
regulate
U
میزان کردن کنترل کردن
formulate
U
تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
lineup
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
lay down
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
preset
U
از پیش تنظیم کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com