English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fine tuning U میزان سازی دقیق
fine turning U میزان سازی دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
subtilization U ملایمت دقیق و لطیف سازی
tuning U میزان سازی
staggered tuning U میزان سازی ردیفی
slug U میزان سازی هستهای
slugged U میزان سازی هستهای
manual tuning U میزان سازی با دست
sharp tuning U میزان سازی تیز
resonant line tuner U میزان سازی با خط مواج
slugs U میزان سازی هستهای
optometric U وابسته به میزان دید و عینک سازی
pcm U روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
pulsed U روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse U روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
refresh rate U تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
punctual U دقیق
stringently U دقیق
stringent U دقیق
astute U دقیق
scrutinizer U دقیق
wistful U دقیق
punctilious U دقیق
punctiliously U دقیق
scholastical U دقیق
advertent U دقیق
particular redemption U دقیق
exacted U دقیق
tenty U دقیق
exquisite U دقیق
subtil U دقیق
scholastic U دقیق
precision U دقیق
literal U دقیق
exacts U دقیق
exact solution U حل دقیق
exact U دقیق
intent U دقیق
accurate U دقیق
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
fine adjustment U تنظیم دقیق
micro pressure gage U فشارسنج دقیق
going-over U بررسی دقیق
watchfulness U دقیق هشیاری
corrects U دقیق یا درست
subtle U دقیق لطیف
fine spun U دقیق خیالی
fine setting U تنظیم دقیق
subtler U دقیق لطیف
subtlest U دقیق لطیف
watchful U بی خواب دقیق
goings-over U بررسی دقیق
in-depth U دقیق و عمیق
sets U لجوج دقیق
tenuous U لطیف دقیق
setting up U لجوج دقیق
punctual U باذکرجزئیات دقیق
correct U دقیق یا درست
correcting U دقیق یا درست
set U لجوج دقیق
strictly speaking U دقیق شویم
instrument U الات دقیق
thorough paced U دقیق گام
high accuracy measurement U سنجش دقیق
detailed analysis U آنالیز دقیق
precision measurment U سنجش دقیق
detailed analysis U بررسی دقیق
exact location U محل دقیق
imprecise U غیر دقیق
thoroughgoing U بسیار دقیق
precisionist U بسیار دقیق
precision balance U ترازوی دقیق
persnickety U کاربسیار دقیق
soundest U بی خطر دقیق
precision tools U الات دقیق
pryingly U با نگاه دقیق
particularization U شرح دقیق
control U توپزن دقیق
controlling U توپزن دقیق
arm of precision U اسلحه دقیق
controls U توپزن دقیق
sound U بی خطر دقیق
instruments U الات دقیق
precision instrument U سنجه دقیق
precision fire U تیر دقیق
precision tool U ابزار دقیق
sounds U بی خطر دقیق
precise U صریح دقیق
precise U دقیق کردن
an a calculator U محاسب دقیق
precision scale U مقیاس دقیق
perpend U دقیق بودن
precision spirit level U ترازوی دقیق
precision sweep U روبش دقیق
scrutiny U بررسی دقیق
pernickety U کاربسیار دقیق
precise U خیلی دقیق
precisian U خیلی دقیق
queazy U زیاد دقیق
precision levelling U ترازیابی دقیق
queasy U زیاد دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق
sounded U بی خطر دقیق
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
precision measuring equipment U تجهیزات سنجش دقیق
tendered U دقیق ترد ونازک
tender U دقیق ترد ونازک
probity U پیروی دقیق از اصول
mirror U ایجاد کپی دقیق
pick someone's brains <idiom> U اطلاعات دقیق به کسی
pore U بمطالعه دقیق پرداختن
tenderest U دقیق ترد ونازک
tendering U دقیق ترد ونازک
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
facsimile U کپی دقیق از یک متن
mirrored U ایجاد کپی دقیق
pores U بمطالعه دقیق پرداختن
fine sight U تنظیم خط نشانه دقیق
pin point U تعیین دقیق نقاط
mirrors U ایجاد کپی دقیق
mind one's P's and Q's <idiom> U خیلی دقیق به رفتاروگفتار
precision adjustment U تنظیم تیر دقیق
facsimiles U کپی دقیق از یک متن
precision U اندازه گیری دقیق
precision U بسیار دقیق بودن
precision lathe U ماشین تراش دقیق
precision drill U مته کردن دقیق
precision casting U ریخته گری دقیق
precision bore U سوراخ کردن دقیق
inspects U ازمایش دقیق بازبینی
meticulous U خیلی دقیق وسواسی
inspecting U ازمایش دقیق بازبینی
precision engineering U مهندسی ابزار دقیق
inspected U ازمایش دقیق بازبینی
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
inspect U ازمایش دقیق بازبینی
edge sharpening U دقیق کردن لبه
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق تیر
precision engineering U تکنیک ابزار دقیق
measuring magnifier U مسافت یاب دقیق
scrupulously <adv.> U خیلی دقیق وسواسی
sticklers U سمج خیلی دقیق
zeros U تنظیم دقیق دستگاه
astringent U سخت گیر دقیق
chronometer U ساعت شمار دقیق
zeroes U تنظیم دقیق دستگاه
particular U دقیق نکته بین
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
zero U تنظیم دقیق دستگاه
stickler U سمج خیلی دقیق
calibration U تنظیم الات دقیق
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
saves U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save U ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
format U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
thread the needle U پاس دقیق از بین مدافعان
attenuating U تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate U تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated U تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates U تقلیل دادن دقیق شدن
images U کپی دقیق از فضایی از حافظه
image U کپی دقیق از فضایی از حافظه
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
fine sight U تنظیم دقیق زاویه توپ
subtilize U دقیق وحساس ولطیف کردن
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
theodolites U زاویه یاب دقیق ثانیهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com