Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
failure rate
U
میزان خرابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post-
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
dilapidation
U
خرابی
wreckage
U
خرابی
rottenness
U
خرابی
smash
U
خرابی
havoc
U
خرابی
godsend
U
خرابی
smashes
U
خرابی
wreck
U
خرابی
wrecking
U
خرابی
wrecks
U
خرابی
eversion
U
خرابی
fault
U
خرابی
faulted
U
خرابی
faults
U
خرابی
desolation
U
خرابی
disrepair
U
خرابی
ruin
U
خرابی
failures
U
خرابی
failure
U
خرابی
malfunctions
U
خرابی
malfunctioned
U
خرابی
malfunction
U
خرابی
ruining
U
خرابی
breakdown
U
خرابی
breakdowns
U
خرابی
demolition
U
خرابی
destruction
U
خرابی
ruination
U
خرابی
ruins
U
خرابی
demolitions
U
خرابی
devastation
U
خرابی
wrack
U
خرابی بدبختی
decayed
U
خرابی تنزل
decay
U
خرابی تنزل
fail softly
U
با خرابی تدریجی
failure free
U
بدون خرابی
failure rate
U
نرخ خرابی
insulation fault
U
خرابی نارسانا
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail soft
U
با خرابی ملایم
decaying
U
خرابی تنزل
decays
U
خرابی تنزل
power failures
U
خرابی برق
power failure
U
خرابی برق
fail-safe
U
با خرابی امن
catastrophic failure
U
خرابی فجیع
collapse mechanism
U
مکانیزم خرابی
disk crash
U
خرابی دیسک
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
fail safe
U
با خرابی امن
fail softly
U
با خرابی ملایم
car breakdown
U
خرابی اتومبیل
crashingly
U
شکستگی خرابی
the mischief of it is that'
U
خرابی ان اینست که
description of error
U
توضیح خرابی
to do execution
U
خرابی وارداوردن
crashed
U
شکستگی خرابی
crash
U
شکستگی خرابی
crashes
U
شکستگی خرابی
defect description
U
توضیح خرابی
transient failure
U
خرابی گذرا
error description
U
توضیح خرابی
crashing
U
شکستگی خرابی
fault description
U
توضیح خرابی
page fault
U
خرابی صفحه
failure prediction
U
پیش بینی خرابی
failure logcing
U
ثبت وقوع خرابی
reliability
U
ایمنی در برابر خرابی
drinking was his ruin
U
باعث خرابی اوشد
ravage
U
خرابی وارد اوردن
ravaged
U
خرابی وارد اوردن
failure safety
U
ایمنی در برابر خرابی
non destructive test
U
ازمایش بدون خرابی
ravages
U
خرابی وارد اوردن
ravaging
U
خرابی وارد اوردن
depth contour
U
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
mean time between failures
U
زمان میانگین بین دو خرابی
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
clean
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
wrackful
U
خراب کننده مسبب خرابی
cleaned
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleans
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
cleanest
U
بدون کثیفی یا خرابی یا برنامه
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
cabled
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable
U
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
detritus
U
چیزی که در نتیجه خرابی بدست اید
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
bombed out
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombed
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
standbys
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
on line fault tolerant system
U
سیستم تحمل خرابی درون خطی
bent
U
اسم رمز برای خرابی وسایل
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
bomb
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
bombs
U
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
destruct
U
خرابی عمدی موشک قبل ازپرتاب ان
maintainability
U
ویژگی مربوط به جداسازی وتعمیر یک خرابی
corrective maintenance
U
جداسازی وتصحیح خرابی ها پس ازوقوع انها
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
standby
U
که در صورت خرابی آماده استفاده است
fail
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
mtbf
U
زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
failed
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
cacogenics
U
رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
fails
U
سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
redundancy
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
standbys
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby
U
قطعه پشتبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
it tends to ruin him
U
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
glitches
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitch
U
خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
shut off mechanism
U
وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
redundancies
U
تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
MTF
U
متوسط زمانی که یک وسیله تا پیش از خرابی کار میکند
odd
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
oddest
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
mean
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meaner
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
meanest
U
مدت زمان متوسط ی که یک قطعه بین دو خرابی کار میکند
service
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
hit
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
rerun
U
محلی دربرنامه که اجرا ازآنجا شروع میشود پس از توقف یا خرابی
serviced
U
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
odder
U
روش بررسی صحت و عدم خرابی داده دودویی ارسالی
hits
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
throw the baby out with the bathwater
<idiom>
U
(تروخشک باهم میسوزد)کل چیزی رادور ریختن به خاطر خرابی یک قسمت آن
powers
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
powering
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
bombed
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
redundancies
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombs
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
fall back
U
دستورات و توابع دادههای موقت مخصوص که در صورت خطا یا خرابی استفاده میشود
bomb
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
redundancy
U
اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
bombed out
U
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
librae
U
میزان
levels
U
میزان
noise level
U
میزان خش
libra
U
میزان
infiltration rate
U
میزان
scalage
U
میزان
scales
U
میزان
level
U
میزان
leveled
U
میزان
metres
U
میزان
metre
U
میزان
levelled
U
میزان
weight
U
میزان
At the rate of . On a scale of .
U
به میزان
rhythm
U
میزان
rhythms
U
میزان
volumes
U
میزان
balances
U
میزان
balance
U
میزان
amount
U
میزان
yardstick
U
میزان
yardsticks
U
میزان
measure
U
میزان
volume
U
میزان
criterion
U
میزان
adjustments
U
میزان
unit
U
میزان
units
U
میزان
amounting
U
میزان
meter
U
میزان
amounts
U
میزان
rate
U
میزان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com