Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scope
U
میدان و برد و حدود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
limit of fire
U
حدود میدان اتش تیربار یاسلاح
purview
U
حدود میدان
range of music
U
حدود یا میدان علم موسیقی
Other Matches
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
coursed
U
میدان تیر میدان
courses
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
compass
U
حدود
delimit
U
حدود
purview
U
حدود
range
U
حدود
delimiting
U
حدود
ranged
U
حدود
tethers
U
حدود
delimited
U
حدود
tethering
U
حدود
ranges
U
حدود
tethered
U
حدود
tether
U
حدود
scantling
U
حدود
delimits
U
حدود
neighbourhoods
U
حدود
about
U
در حدود
scope
U
حدود
limit
U
حدود
perambulation
U
حدود
confine
U
حدود
confining
U
حدود
precinct
U
حدود
precincts
U
حدود
vicinity
U
حدود
definition
U
حدود
definitions
U
حدود
neighborhoods
U
حدود
neighbourhood
U
حدود
realms
U
حدود
realm
U
حدود
thereabouts
U
در آن حدود
well nigh
U
در حدود
roughly
<adv.>
U
حدود
in the neighbourhood
U
در حدود
well-nigh
U
در حدود
about
<adv.>
U
حدود
neiggourhood
U
حدود
ambit
U
حدود
modules
U
حدود
module
U
حدود
gamut
U
حدود حیطه
graphic limits
U
حدود گرافیکی
verges
U
نزدیکی حدود
verge
U
نزدیکی حدود
vicinity
U
در حدود در اطراف
hereabout
U
دراین حدود
in round numbers 00
U
در حدود 001 عد د
within cry
U
در حدود صد ارس
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
runs
U
ردپا حدود
peripheries
U
محیط حدود
class interval
U
حدود طبقه
class limits
U
حدود طبقه
boundary
U
حدود چیزی
coastal frontier
U
حدود ساحلی
delimitation
U
تعیین حدود
delimitation
U
تحدید حدود
confidence limits
U
حدود اطمینان
confidence limits
U
حدود اعتماد
coextensive
U
هم حدود وثغور
out-
U
خارج از حدود
boundaries
U
حدود یکان
boundaries
U
حدود چیزی
boundary
U
حدود یکان
yawed
U
تجاوز از حدود
yaw
U
تجاوز از حدود
thereabout
U
دران حدود
reaching
U
وسعت حدود
ranges
U
حدود محدوده
periphery
U
محیط حدود
run
U
ردپا حدود
ranges
U
حدود وسعت
therabout
U
دران حدود
demarcation
U
تعیین حدود
reaches
U
وسعت حدود
reached
U
وسعت حدود
reach
U
وسعت حدود
ranged
U
حدود وسعت
confinement
U
تحدید حدود
limit check
U
مقابله حدود
out
U
خارج از حدود
purview of an occupation
U
حدود کاری
outed
U
خارج از حدود
trimester
U
در حدود سه ماه
range
U
حدود محدوده
limit of fire
U
حدود اتش
limits of confidence
U
حدود اطمینان
range
U
حدود وسعت
ranged
U
حدود محدوده
whereabouts
U
درچه حدود
probability limits
U
حدود احتمالی
line
U
حدود رویه
lines
U
حدود رویه
in the neighborhood of
U
در حدود
[ریاضی]
frontiers
U
حدود و ثغور
thereabouts
U
در حدود آن وقت
delimited
U
تحدید حدود کردن
delimited
U
تعیین کردن حدود
delimiting
U
تعیین کردن حدود
orbit
U
دور حدود فعالیت
tolerance
U
حدود قابل تحمل
orbited
U
دور حدود فعالیت
tolerances
U
حدود قابل تحمل
orbits
U
دور حدود فعالیت
delimiting
U
تحدید حدود کردن
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
delimits
U
تعیین کردن حدود
delimits
U
تحدید حدود کردن
format
U
حدود و مشخصات فرش
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
delimit
U
تحدید حدود کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
outre
U
خارج از حدود معمولی
thereabouts
U
در حدود آن میزان یا تعداد
peg
U
تعیین حدود کردن
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
pegs
U
تعیین حدود کردن
demarcate
U
تعیین حدود کردن
abound
O
تعیین حدود کردن
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
mark out a ground
U
تحدید حدود زمین
compass
U
حدود وثغور حوزه
inbound
U
محصور در حدود معینی
demarcated
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
transfer limit
U
حدود تصحیحات انتقال تیر
corrida
U
برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
ultra vires
U
خارج از حدود اختیارات قانونی
quarts
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart
U
پیمانهای در حدود بیک لیتر
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
ultra vires
U
بیش از حدود اختیارات قانونی
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
to make both ends meet
U
در حدود درامد خود خرج کردن
to live beyond one's means
U
بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
transition layer
U
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
boundary disclaimer
U
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
neatline
U
خطوط باریک حدود کناره نقشه
iron pyrites
U
ترکیب شیمیائی است که حدود 5 تا 02 درصداهن دارد
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
buddy line
U
طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
ultra vires
U
بیش از حد مجاز قانونی متجاوز از حدود اختیار
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
to mark out a ground
U
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
offshore
U
در داخل دریا منطقه خارج از حدود ساحلی کشورها
metric ton
U
مقیاس وزن معادل هزارکیلوگرم یا حدود 0022 پوند
parameter
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
rated power
U
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
parameters
U
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
transfer limit
U
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
clearance fit
U
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
parameter
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
U
اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
parameter
U
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
hard sectored
U
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
golf course
U
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
virtual
U
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
golf courses
U
زمین بازی گلف دارای 81بخش و فاصله بین هر دوبخش در حدود 0072 تا0003 متر است
transputer
U
- بیتی که سرعت حدود Mips دارد. که بهم وصل میشود تا سیستم پردازش موازی ایجاد کند.
open space
U
میدان
forums
U
میدان
fielded
U
میدان
agora
U
میدان
forum
U
میدان
arenas
U
میدان
line of force
U
خط میدان
arena
U
میدان
fields
U
میدان
line bay
U
میدان خط
field line
U
خط میدان
reach
U
میدان
reached
U
میدان
reaches
U
میدان
reaching
U
میدان
places
U
میدان
aimed
U
میدان
aims
U
میدان
plainest
U
میدان
trone
U
میدان
field
U
میدان
plains
U
میدان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com