English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main field U میدان اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
Other Matches
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
courses U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
FEP U پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel U تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body U 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document U اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys U سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
reached U میدان
ring U میدان
frontages U میدان
frontage U میدان
field line U خط میدان
arenas U میدان
spaces U میدان
line bay U میدان خط
space U میدان
arena U میدان
ROUNDABOUT U میدان
piazza U میدان
plains U میدان
plainest U میدان
plainer U میدان
trone U میدان
plain U میدان
placing U میدان
places U میدان
zero field U بی میدان
open space U میدان
forum U میدان
aim U میدان
place U میدان
forums U میدان
reach U میدان
reaches U میدان
reaching U میدان
sq U میدان
scope U میدان
plaza U میدان
fielded U میدان
domains U میدان
agora U میدان
domain U میدان
aims U میدان
fields U میدان
line of force U خط میدان
aimed U میدان
field U میدان
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
filed circuit U مدار میدان
placing U میدان شهری
fixed field U میدان ثابت
champ U میدان جنگ
place U میدان شهری
battlefield U میدان نبرد
firing range U میدان تیر
places U میدان شهری
battlefield U میدان جنگ
plaza U میدان عمومی
field voltage U ولتاژ میدان
protected field U میدان محفوظ
field of gravity U میدان ثقل
radar ranging U میدان رادار
spaces U میدان صحن
space U میدان صحن
field of force U میدان نیرو
field of fire U میدان اتش
middle U میانه میدان
psychological field U میدان روانی
middles U میانه میدان
field of consciousness U میدان هشیاری
field of battle U میدان رزم
field of battle U میدان جنگ
field of attention U میدان توجه
purview U حدود میدان
field of regard U میدان دید
visual field U میدان دید
field vector U بردار میدان
field theory U تئوری میدان ها
field of fire U میدان تیر
field strength U شدت میدان
field rheostat U رئوستای میدان
field regulator U نافم میدان
field rectifier U یکسوساز میدان
maxwell field U میدان ماکسول
field range U میدان تیرجنگی
field pole U قطب میدان
field of vision U میدان دید
field of vision U میدان بینایی
field of view U میدان دید
minefield U میدان مین
game keeper U قرق چی میدان
low field U میدان ضعیف
interference field U میدان مزاحم
magnetic balance U تعادل میدان
input field U میدان ورودی
magnetic f. U میدان مغناطیسی
square U جذر میدان
squared U جذر میدان
inhomogeneous field U میدان غیریکمواخت
maxwell field U میدان ماکسولی
inhomogeneity of a field U غیریکنواختی یک میدان
induction field U میدان القائی
squares U جذر میدان
parade U میدان رژه
squaring U جذر میدان
interference field U میدان انترفرنس
intermediate field U میدان میانی
magnetic field line U خط میدان مغناطیسی
ranges U میدان حدودتغییرات
ring U انگشتر میدان
yard U محوطه یا میدان
ranges U میدان تیر
ranged U میدان حدودتغییرات
ranged U میدان تیر
warfare U میدان جنگ
irrotational field U میدان ناگردان
range U میدان حدودتغییرات
intermediate field U میدان واسطه
range U میدان تیر
playing fields U میدان بازی
playing field U میدان بازی
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
vector field U میدان برداری
paraded U میدان رژه
parades U میدان رژه
yards U محوطه یا میدان
champing U میدان جنگ
champs U میدان جنگ
battlefields U میدان جنگ
perceptual field U میدان ادراکی
scope U میدان دید
rink U میدان یخ بازی
rinks U میدان یخ بازی
front porch U میدان جلو
magnetic flux line U خط میدان مغناطیسی
phenomenal field U میدان پدیداری
force field U میدان نیرو
flying ground U میدان پرواز
champed U میدان جنگ
sights U میدان دید
sight U میدان دید
parading U میدان رژه
image field curvature U انحنای میدان
obstacle course U میدان موانع
image field U میدان تصویر
back U مدافع خط میدان
on sight U در میدان دیددوربین
backs U مدافع خط میدان
magnetic stray field U میدان پراکنده
high field U میدان قوی
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
outfight U از میدان در کردن
gravitational field U میدان گرانش
battlefields U میدان نبرد
flying field U میدان فرودگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com