Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intercellular
U
میان یاختهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metazoan
U
چند یاختهای جانور چند یاختهای
metazoal
U
چند یاختهای جانور چند یاختهای
cellular
U
یاختهای
trilocular
U
سه یاختهای
unicellular
U
تک یاختهای
intercellular
U
بین یاختهای
intracellular
U
درون یاختهای
cell assembly
U
مجتمع یاختهای
ameba
U
امیبی رنگ یاختهای
ameban
U
امیبی رنگ یاختهای
amitosis
U
تقسیم ساده یاختهای
cytoarchitectonic map
U
نقشه ارایش یاختهای
triloculate
U
دارای سه حفره سه یاختهای
ameboid
U
امیبی رنگ یاختهای
amebic
U
امیبی رنگ یاختهای
meiosis
U
تقسیم کاهشی یاختهای میوز
mitosis
U
تقسیم غیر مستقیم یاختهای میتوز
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
stagger
U
یک در میان
thru
U
از میان
diameter
U
میان بر
overthwart
U
از میان
waists
U
میان
staggering
U
یک در میان
waist
U
میان
amid
U
در میان
center
U
میان
per
U
از میان
shortcut
U
میان بر
mean water
U
میان اب
staggers
U
یک در میان
amongst
U
در میان
mean line
U
خط میان
centred
U
میان
centre
U
میان
centers
U
میان
centered
U
میان
mesocarp
U
میان بر
middling
U
میان
diameters
U
میان بر
among
U
میان
into
U
در میان
midrib
U
رگ میان
through
U
از میان
between
U
میان
omphalos
U
میان
middle part
U
میان
half back
U
میان
middle
U
میان
intershoot
U
در میان
in our midst
U
در میان ما
in the midden of
U
در میان
cross country
U
میان بر
waistlines
U
میان
mongst
U
میان
waistline
U
میان
crosscut
U
میان بر
middles
U
میان
interposing
U
پا به میان گذاردن
middle finger
U
انگشت میان
middle sized
U
میان اندازه
mesencephalon
U
میان مغز
middlemost
U
میان ترین
merlon
U
میان دو تیرکش
middle weight
U
میان وزن
midcourse
U
میان راه
enclosure
U
میان بار
mesothorax
U
میان سیه
mesosphere
U
میان کره
interdisciplinary
U
میان رشتهای
mesoderm
U
میان پوست
midships
U
در میان کشتی
interpersonal
U
میان فردی
interindividual
U
میان فردی
interpolations
U
میان یابی
enclosures
U
میان بار
interpolation
U
میان یابی
midweek
U
میان هفته
midbrain
U
میان مغز
mesosphere
U
میان- سپهر
inter se
U
میان خودشان
interjectory
U
در میان اورده
entracte
U
میان پرده
interjectory
U
در میان انداخته
interlay
U
در میان گذاردن
interlocate
U
در میان گذاردن
duramen
U
میان درخت
double space
U
یک سطر در میان
diaphrgam
U
میان پرده
interlucent
U
میان تاب
interjacency
U
وقوع در میان
interjacency
U
میان بودن
floret of the disk
U
گلچه میان
inter nos
U
در میان خودمان
heartwood
U
میان چوب
heart wood
U
میان چوب
halt back
U
میان بازی کن
halfback
U
میان بازیکن
half back
U
میان بازی کن
intercurreace
U
در میان امدن
intercurrent
U
در میان اینده
intergroup
U
میان گروهی
decussate
U
یکی در میان
intermontane
U
میان کوه
an a days
U
یک روز در میان
interfluves
U
میان دو رود
ambivert
U
میان گرا
ambiversion
U
میان گرایی
ambiequal
U
میان حال
mediastinum
U
میان پرده
insuperable
U
از میان برنداشتنی
medius
U
انگشت میان
cross-cultural
U
میان فرهنگی
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
intertrial
U
میان کوششی
blow in
U
حمله از میان خط
inter vivos
U
در میان زنده ها
cut of a corner
U
میان بر کردن
cut across
U
میان بر کردن
cutoff
U
راه میان بر
intermural
U
میان دیواری
internode
U
میان گره
interposition
U
پا میان گذاری
centration
U
میان گرایی
intersegmental
U
میان قطعهای
cross cultural
U
میان فرهنگی
midmost
U
میان ترین
navels
U
میان وسط
to make mincemeat of
U
از میان بردن
medium term
U
میان مدت
short cuts
U
راه میان بر
short cut
U
راه میان بر
triple space
U
دو سطر در میان
extra-mural
U
میان دانشگاهی
high-pitched
U
میان فراز
to gird up one's loins
U
میان بستن
to cut off a corner
U
میان برکردن
the means and the extremes
U
دو میان و دو کرانه
navel
U
میان وسط
middle aged
U
میان سال
middle age
U
میان سال
middle-aged
U
میان سال
meant
U
میان مشترک
shortcut
U
میان برکردن
slim jim
U
لاغر میان
staggered riveting
U
پرچکاری یک در میان
hollow
<adj.>
U
میان تهی
mezzo soprano
U
میان صدا
hollow
U
میان تهی
hollows
U
میان تهی
mezzo-soprano
U
میان صدا
mezzo-sopranos
U
میان صدا
parenthetical
U
میان دو کمانک
via
U
میان راه
shortcut
U
راه میان بر
intervenes
U
در میان امدن
meddled
U
میان وسط
interject
U
در میان اوردن
among each other
<adv.>
U
میان خودشان
meddle
U
میان وسط
waist
U
میان تنه
midrib
U
رگ میان برگ
interjected
U
در میان اوردن
midsection
U
میان بخش
interpose
U
پا به میان گذاردن
intervene
U
در میان امدن
of middle a
U
میان سال
With a slender waist.
U
میان با ریک
interjecting
U
در میان اوردن
interjects
U
در میان اوردن
osculant
U
در میان چندچیز
intervened
U
در میان امدن
abrogates
U
از میان برده
meddles
U
میان وسط
spotty
U
چنددر میان
diaphragm
U
میان پرده
interposes
U
پا به میان گذاردن
diaphragms
U
میان پرده
middleware
U
میان افزار
waists
U
میان تنه
bummer
U
چرخ میان
abrogate
U
از میان برده
interposed
U
پا به میان گذاردن
middleweight
U
میان وزن
short circuiting
U
میان بر زدن
midrange
U
میان دامنه
interfacial
U
واقع در میان دورو
interjacent
U
میانی در میان افتاده
interline
U
در میان سطرها نوشتن
interleave
U
در میان چیزی جادادن
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
interjacent
U
در میان واقع شونده
interbedded
U
خوابیده در میان چینه ها
interblock gap
U
فاصله میان بلوکی
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
among others
U
میان چیزهای دیگر
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com