English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
middlemost U میان ترین
midmost U میان ترین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost U پایین ترین زیر ترین
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
backmost U پس ترین
backmost U عقب ترین
lattermost U پست ترین
drier U : خشک ترین
undermost U زیر ترین
eldest U مسن ترین
undermost U پایین ترین
least significant U کم اهمیت ترین
lattermost U عقب ترین
bottommost U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
hindmost U عقب ترین
meritorious U شایسته ترین
arrant U بدنام ترین
lowest U پایین ترین
downmost U پایین ترین
more like;most like U شبیه ترین
most significant U پراهمیت ترین
nethermost U پست ترین
leftmost U سمت چپ ترین
proto U مهم ترین
rightmost U راست ترین
lower most U پایین ترین
driest U خشک ترین
foremost U پیش ترین
most important <adj.> U مهم ترین
aftmost U عقب ترین
rearmost U عقب ترین
best U عظیم ترین
westernmost U غربی ترین
furthest U پیشرفته ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
topmost U اعلی ترین
best U شایسته ترین پیشترین
most significant digit U با ارزش ترین رقم
innermost U داخلی ترین دراعماق
tenth rate U از پایین ترین جنس
easternmost U شرقی ترین نقطه
lsb U کم اهمیت ترین بیت
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
bottom price U پائین ترین قیمت
most significant bit U با ارزش ترین بیت
tenth rate U پایین ترین درجه
top flight U اعلی ترین مرتبه
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
eastermost U شرقی ترین نقطه
neap U خفیف ترین جزر و مد
neap tide U پائین ترین جزر و مد
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
full-backs U عقب ترین بازی کن
royal road U اسان ترین راه
aftermost U عقب ترین واپسین
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
ticks U سخت ترین مرحله
ticked U سخت ترین مرحله
next U نزدیک ترین پس ازان
tick U سخت ترین مرحله
full-back U عقب ترین بازی کن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
curtal step U پایین ترین پله پلگان
exosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
fullback U جای عقب ترین بازی کن
admiral U عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
curtail step U پایین ترین پله پلگان
culminant U درمرتفع ترین موضع کامل
last U پایین ترین درجه یا مقام
Put your warmest clothes on . U گرم ترین لباسهایت را تن کرد
upmost U عالی ترین بالاترین درجه
thermosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
lasted U پایین ترین درجه یا مقام
lasts U پایین ترین درجه یا مقام
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
primitive data type U ساده ترین شکل داده
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
troposphere U پایین ترین بخش اتمسفر
admirals U عالی ترین افسرنیروی دریایی
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
supremum U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
lowest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
smallest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
next of kin U نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
skirting armor U ضخیم ترین قسمت زره تانک
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
lowest common multiple [LCM] U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
This is the easisrt way. U این آسان ترین راه است
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
least upper bound [lub, LUB] U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
endodermis U داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
aftermost U نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
msb U با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
msd U با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best-sellers U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
ahmad U اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
The box office star of 1980. U پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
dynamically U ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
intima U درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
dynamic U ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
Milco U میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
physical U پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
master U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodetic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
masters U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodesic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
mastered U مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodeticline U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
garboard U پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
high fidelity U ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
weakest maintained U ضعیف ترین مخلوط سوخت که تحت شرایط معین میتواندتوان را بیشینه نگهدارد
optimum U سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و بازیابی را به داده ذخیره شده دارد
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
circular carpet U قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
minimum U سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
Pentium Pro U قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
in our midst U در میان ما
through U از میان
mean line U خط میان
midrib U رگ میان
intershoot U در میان
in the midden of U در میان
among U میان
crosscut U میان بر
half back U میان
overthwart U از میان
center U میان
shortcut U میان بر
omphalos U میان
mongst U میان
middle part U میان
mesocarp U میان بر
amongst U در میان
mean water U میان اب
cross country U میان بر
between U میان
thru U از میان
waistlines U میان
waistline U میان
staggering U یک در میان
diameter U میان بر
diameters U میان بر
middling U میان
stagger U یک در میان
centered U میان
centred U میان
centre U میان
waist U میان
into U در میان
staggers U یک در میان
waists U میان
centers U میان
middles U میان
middle U میان
amid U در میان
per U از میان
The darkest hour is that before the down. <proverb> U تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
abrogate U از میان برده
intercurrent U در میان اینده
interfluves U میان دو رود
intergroup U میان گروهی
intercurreace U در میان امدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com