Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
temperance
U
میانه روی
moderation
U
میانه روی
golden mean
U
میانه روی
middle course
U
میانه روی
moderateness
U
میانه روی
temperateness
U
میانه روی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mean
U
میانه
mean
U
متوسط میانه روی
mean
U
میانه متوسط
meaner
U
میانه
meaner
U
متوسط میانه روی
meaner
U
میانه متوسط
meanest
U
میانه
meanest
U
متوسط میانه روی
meanest
U
میانه متوسط
average
U
میانه متوسط
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه متوسط
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
U
میانه متوسط
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
U
میانه متوسط
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
tolerable
U
میانه
intermediate
U
میانه
meant
U
میانه
middleman
U
نفر وسط صف ادم میانه رو
middlemen
U
نفر وسط صف ادم میانه رو
medium
U
میانه
mediums
U
میانه
normal
U
میانه متوسط
waist
U
میانه ناو
waists
U
میانه ناو
sober
U
میانه رو
soberly
U
میانه رو
intercede
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
embroil
U
میانه برهم زدن
embroiled
U
میانه برهم زدن
embroiling
U
میانه برهم زدن
embroils
U
میانه برهم زدن
temperate
U
میانه رو
middle
U
میانه میدان
middles
U
میانه میدان
so-so
U
میانه
moderately
U
بطور میانه
median
U
میانه
frugal
U
میانه رو
moderate
U
میانه رو مناسب
moderate
U
میانه رو
moderated
U
میانه رو مناسب
moderated
U
میانه رو
moderates
U
میانه رو مناسب
moderates
U
میانه رو
moderating
U
میانه رو مناسب
moderating
U
میانه رو
allegretto a
U
میانه
ambivert
U
ادم معتدل و میانه رو
average radius
U
شعاع میانه
barytone
U
کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
bathyal
U
میانه ژرفی
bigeneric
U
میانه یا حد وسط دوجنس
center piece
U
میانه
embroilment
U
میانه بهم زنی
fairish
U
میانه
halfback
U
بازیکن میانه
halfway line
U
خط میانه زمین
intermedial
U
میانه
intermediate frequency
U
فرکانس میانه
intermediately
U
بطور میانه
intermedium
U
میانه گیر
interposition
U
دخالت میانه گیری
jainism
U
یکجوردین درهندکه میانه دین برهماودین بوداست
mean radius
U
شعاع میانه
mediaeval ages
U
قرنهای میانه
mediaevalism
U
رسم ها وعقیدههای قرون میانه
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
medial
U
میانه متوسط
median line
U
میانه
medium frequency
U
فرکانس میانه
mesne
U
میانه
mesocephalic
U
میانه سر
mesokurtic
U
میانه پهنا
mesolithic
U
میانه سنگی
mesopic vision
U
دید میانه
mesosomatic
U
میانه تن
mezzo
U
میانه
of a middling quality
U
میانه
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
middle body
U
قسمت میانه ناو یا کشتی
middle weight
U
میانه
middlings
U
ارد میانه
mn
U
میانه
owl light
U
میانه
passably
U
بطور میانه
pavis
U
سپربزرگی که در قرنهای میانه بکارمیبرندوسرتاپارامی پوشانید
scholastic theology
U
الهیات قرنهای میانه
school doctor
U
استاد دانشگاه یا اموزشگاه الهیات در قرنهای میانه
sea king
U
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
the middle finger
U
انگشت میانه
they came to a rupture
U
میانه انها بهم خورد
to keep in with any one
U
با کسی میانه خوب داشتن
to set two men at variance
U
میانه دو کس رابهم زدن
to split the d.
U
میانه را گرفتن
Other Matches
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .
U
با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
middle-of-the-road
U
میانه رو
tolerably
U
بطور میانه
Middle West
U
باختر میانه
To try to effect a reconciliation . between two people .
U
میانه دونفرراگرفتن ( آشتی دادن )
To set two people against each other . To stir up bad blood between tow persons.
U
میانه دونفررا بهم زدن
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
We are on very friendly terms .
U
میانه ماخیلی گرم است
They became estranged . They fell out .
U
میانه آنها بهم خورد
centrist wing
U
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com