Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intercede
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceding
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interposition
U
دخالت میانه گیری
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .
U
با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
mediated
U
میانجی گری کردن
intercede
U
میانجی گری کردن
mediates
U
میانجی گری کردن
interceding
U
میانجی گری کردن
mediating
U
میانجی گری کردن
interceded
U
میانجی گری کردن
intercedes
U
میانجی گری کردن
mediate
U
میانجی گری کردن
To meciate . To intervene .
U
پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
interfaces
U
میانجی
mediator
U
میانجی
intermediate
U
میانجی
moderators
U
میانجی
arbitress
U
میانجی
refereeing
U
میانجی
interface
U
میانجی
arbitrator
U
میانجی
arbitrators
U
میانجی
referees
U
میانجی
mediators
U
میانجی
referee
U
میانجی
paraclete
U
میانجی
intermediaries
U
میانجی
go between
U
میانجی
conciliation officer
U
میانجی
intermediary
U
میانجی
intermediator
U
میانجی
go-between
U
میانجی
refereed
U
میانجی
intermedium
U
میانجی
conciliator
U
میانجی
moderator
U
میانجی
placater
U
میانجی
catalyzer
U
میانجی
intercessor
U
میانجی
interagent
U
میانجی
go-betweens
U
میانجی
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
mediums
U
میانجی واسطه
buffer
U
حافظه میانجی
medium
U
میانجی واسطه
boosters
U
خرج میانجی
booster
U
خرج میانجی
midway
U
متوسط میانجی
intercessions
U
میانجی گری
to stand between
U
میانجی شدن
intermediary bank
U
بانک میانجی
detonators
U
خرج میانجی
to stand or go between
U
میانجی شدن
detonator
U
خرج میانجی
lingua franca
U
زبان میانجی
interagency
U
میانجی گری
buster
U
خرج میانجی
communication interface
U
میانجی ارتباطی
user interface
U
میانجی کمکی
intermediation
U
میانجی گری
intercession
U
میانجی گری
intermediacy
U
میانجی گری مداخله
scsi
U
میانجی سیستم کامپیوترکوچک
mediacy
U
شفاعت میانجی گری
mediative
U
وابسته به میانجی گری
graphical user interface
U
میانجی نگارهای کاربر
intermedial
U
میانجی گری کننده
mediatory
U
وابسته به میانجی گری
system v interface definition
U
تعریف میانجی سیستم 5
detonators
U
خرج میانجی جنگی
detonator
U
خرج میانجی جنگی
network interface card
U
کارت میانجی شبکه
owl light
U
میانه
intermediate
U
میانه
of a middling quality
U
میانه
fairish
U
میانه
mezzo
U
میانه
so-so
U
میانه
mesne
U
میانه
mediums
U
میانه
mesosomatic
U
میانه تن
middle weight
U
میانه
mesocephalic
U
میانه سر
medium
U
میانه
frugal
U
میانه رو
moderated
U
میانه رو
sober
U
میانه رو
moderate
U
میانه رو
tolerable
U
میانه
meaner
U
میانه
soberly
U
میانه رو
center piece
U
میانه
moderating
U
میانه رو
middle-of-the-road
U
میانه رو
intermedial
U
میانه
mn
U
میانه
moderates
U
میانه رو
mean
U
میانه
meant
U
میانه
allegretto a
U
میانه
meanest
U
میانه
temperate
U
میانه رو
median
U
میانه
median line
U
میانه
small computer system interface
U
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
musical instrument digital interface
U
میانجی رقمی الات موسیقی
midi
U
میانجی رقمی الات موسیقی
interposing
U
در میان امدن میانجی شدن
interposes
U
در میان امدن میانجی شدن
interposed
U
در میان امدن میانجی شدن
interpose
U
در میان امدن میانجی شدن
enhanced system device interface
U
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
decoppering
U
مس گیری کردن
ensues
U
پی گیری کردن
follow up
U
پی گیری کردن
ensued
U
پی گیری کردن
ensue
U
پی گیری کردن
mean
U
میانه متوسط
halfway line
U
خط میانه زمین
middle course
U
میانه روی
halfback
U
بازیکن میانه
the middle finger
U
انگشت میانه
golden mean
U
میانه روی
meaner
U
میانه متوسط
meanest
U
میانه متوسط
bathyal
U
میانه ژرفی
moderation
U
میانه روی
middlings
U
ارد میانه
moderately
U
بطور میانه
temperateness
U
میانه روی
passably
U
بطور میانه
Middle West
U
باختر میانه
moderateness
U
میانه روی
waists
U
میانه ناو
averages
U
میانه متوسط
mean radius
U
شعاع میانه
moderate
U
میانه رو مناسب
moderated
U
میانه رو مناسب
moderates
U
میانه رو مناسب
averaging
U
میانه متوسط
averaged
U
میانه متوسط
average
U
میانه متوسط
moderating
U
میانه رو مناسب
intermediate frequency
U
فرکانس میانه
intermediately
U
بطور میانه
intermedium
U
میانه گیر
middle
U
میانه میدان
middles
U
میانه میدان
to split the d.
U
میانه را گرفتن
mediaeval ages
U
قرنهای میانه
temperance
U
میانه روی
mesokurtic
U
میانه پهنا
mesolithic
U
میانه سنگی
normal
U
میانه متوسط
medium frequency
U
فرکانس میانه
average radius
U
شعاع میانه
mesopic vision
U
دید میانه
tolerably
U
بطور میانه
waist
U
میانه ناو
medial
U
میانه متوسط
caviled
U
خرده گیری کردن
prevent
U
پیش گیری کردن
precluding
U
پیش گیری کردن
dry-cleans
U
لکه گیری کردن
cavils
U
خرده گیری کردن
precludes
U
پیش گیری کردن
ranging
U
قلق گیری کردن
precluded
U
پیش گیری کردن
cavil
U
خرده گیری کردن
preclude
U
پیش گیری کردن
cavilled
U
خرده گیری کردن
caviling
U
خرده گیری کردن
caulk
U
بتونه گیری کردن
deburr
U
پلیسه گیری کردن
prevents
U
پیش گیری کردن
preventing
U
پیش گیری کردن
prevented
U
پیش گیری کردن
tup
U
جفت گیری کردن
to split hairs
U
نکته گیری کردن
throw up
U
کناره گیری کردن از
decarbonize
U
کاربن گیری کردن
to take measures
U
اندازه گیری کردن
decarbonate
U
کاربن گیری کردن
hold aloof
U
کناره گیری کردن
secede
U
کناره گیری کردن
targetted
U
هدف گیری کردن
targetting
U
هدف گیری کردن
petrol
U
بنزین گیری کردن
point
U
هدف گیری کردن
proofreads
U
غلط گیری کردن
proofreading
U
غلط گیری کردن
proofread
U
غلط گیری کردن
intercept
U
جلو گیری کردن
intercepted
U
جلو گیری کردن
targets
U
هدف گیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com