English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vorticism U مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oil on canvas [painting technique] U رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
encaustic U نقاشی بارنگی که باموم اب کرده بسازند
cubism U مکتب کوبیسم درنقاشی
cubist U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
cubistic U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
paintings U نقاشی
portrait U نقاشی
the brush U نقاشی
daubry U نقاشی بد
pictorial art U نقاشی
painting U نقاشی
daubery U نقاشی بد
canvas U نقاشی
portraits U نقاشی
canvases U نقاشی
manchester school U مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
pallet knife U کاردک نقاشی
oil paintings U نقاشی بارنگ
scumble U رنگهای نقاشی
miniature U نقاشی باتذهیب
pictures U نقاشی کردن
paysage U نقاشی دورنما
pictured U نقاشی کردن
spackle U بتونه نقاشی
painting and the like U نقاشی و مانند ان
illusiansm U نقاشی سه بعدی
picture U نقاشی کردن
impaint U نقاشی کردن
illusionism U نقاشی از منافرخیالی
miniatures U نقاشی باتذهیب
wall painting U نقاشی دیواری
aqua relle U نقاشی اب و رنگی
aquarelle U نقاشی اب و رنگی
paints U رنگ نقاشی
murals U نقاشی دیواری
tablature U تصویر نقاشی
mural U نقاشی دیواری
mirror drawing U نقاشی از ایینه
fresco U نقاشی دیواری
portraiture U نقاشی از صورت
frescoes U نقاشی دیواری
tableaux U پرده نقاشی
tableaus U پرده نقاشی
tableau U پرده نقاشی
picturing U نقاشی کردن
paint U رنگ نقاشی
oil painting U نقاشی بارنگ
living picture U پرده نقاشی
brush U نقاشی کردن
brushes U نقاشی کردن
white ground technique U اسلوب نقاشی
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
pastel U نقاشی بامدادرنگی
pencils U نقاشی مدادی
graphic U مربوط به نقاشی
easels U سه پایه نقاشی
easel U سه پایه نقاشی
palette knife U کاردک نقاشی
water colour U نقاشی ابرنگی
drawing key U کپیه نقاشی
watercolor U نقاشی ابرنگ
pencilling U نقاشی مدادی
nocturne U نقاشی از منظره شب
painted U نقاشی شده
bepaint U نقاشی کردن
nocturnes U نقاشی از منظره شب
sand painting U نقاشی روی شن
polychromy U نقاشی رنگارنگ
finger painting U نقاشی با انگشت
finger painting U نقاشی انگشتی
animation U نقاشی متحرک
plychromy U نقاشی رنگارنگ
animations U نقاشی متحرک
pencil U نقاشی مدادی
picture gallery U اطاق نقاشی
palette knives U کاردک نقاشی
scenography U نقاشی پردههای نمایش
oil color U روغن مخصوص نقاشی
frescoes U نقاشی ابرنگی روی گچ
animated cartoon U فیلمهای نقاشی شده
oil painting U نقاشی رنگ روغنی
fresco U نقاشی ابرنگی کردن
fresco U نقاشی ابرنگی روی گچ
tableaus U دور نمای نقاشی
tableaux U دور نمای نقاشی
line drawings U نقاشی با مداد وقلم
sea piece U نقاشی منظره دریا
frescoes U نقاشی ابرنگی کردن
chiaroscuro U نقاشی سیاه قلم
Oil painting . U نقاشی رنگ روغن
paint brush قلم موی نقاشی
plafond U سقف نقاشی شده
palettes U جعبه رنگ نقاشی
oil paintings U نقاشی رنگ روغنی
palette U جعبه رنگ نقاشی
vase painting U نقاشی روی سفال
tableau U دور نمای نقاشی
old master U نقاشی هر یک از این هنرمندان
old masters U نقاشی هر یک از این هنرمندان
panels U نقاشی روی چوی
comic strip U فیلمهای نقاشی شده
comic strips U فیلمهای نقاشی شده
tablature U نقاشی دیواری یا سقفی
scenograph U منظره نقاشی شده
graphic U مربوط به نقاشی یاترسیم
draw a person test U ازمون نقاشی ادم
panel U نقاشی روی چوی
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
draw a man test U ازمون نقاشی ادمک
kakemone U [تصویر و نقاشی روی ابریشم]
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
galleries U جای ارزان اطاق نقاشی
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
gallery U جای ارزان اطاق نقاشی
arras U نقاشی طراحی قلاب دوزی
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
crayons U مداد ابرو نقاشی کردن
crayon U مداد ابرو نقاشی کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
cel U فریم ... در یک ترتیب نقاشی متحرک
predella U نقش یا نقاشی در روی خیزپله
drawings U هنر طراحی تابلو نقاشی
goodenough draw a man test U ازمون نقاشی ادمک گودایناف
canvases U کرباس پارچه مخصوص نقاشی
divisinism U تجزیه کاری رنگ در نقاشی
canvas U کرباس پارچه مخصوص نقاشی
canvas U پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
ambiance U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambience U نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
pieta U نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
brush U شکل وسیله برس در بسته نقاشی
war paint U نقاشی بدن برای رزم و پیکار
canvases U پرده نقاشی کف رینگ بوکس یا کشتی
brushes U شکل وسیله برس در بسته نقاشی
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
Biedermeier U [سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
picturesqueness U شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
grisaille U نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
The painting portrays the death of Nelson. U این نقاشی مرگ نلسون را مجسم می کند .
applique U نقاشی رنگ و روغن روی فرف فلزی
collages U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
The painting is only a copy. U این نقاشی فقط کپی [از اصل] است.
collage U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
graphic display U یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
pornography U نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
willowware U بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
crosshair U در برنامه رسم یا نقاشی شکل نشانه گر که به صورت ضربدر است
altar-piece U پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
palette U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palettes U لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
brush U وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brushes U وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
pre imaging U تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
scrawling U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl U با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
silhouettes U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
silhouette U نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
I benefited greatly from the english course. U از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
paint U نگارگری کردن نقاشی کردن
paints U نگارگری کردن نقاشی کردن
contour U نقاشی کردن طراحی کردن
real time U با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
kakemono U تصویر یا نوشته روی ابریشم نقاشی روی ابریشم
cubism U کوبیسم
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
anglicization U انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
khatayi U طرح یا گل های ختائی [این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
anglicism U اصطلاح زبان انگلیسی انگلیسی مابی
anglo-saxon architecture U [معماری انگلیسی در پایان قرن ششم میلادی. از مشخصه های ساختمان های آن استفاده از تیرک های چوبی بود.]
oil U رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oiling U رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
oils U رنگ روغنی نقاشی با رنگ روغنی
flexowriter U علامت تجارتی نوعی ماشین ابتدایی که برای تولید نوارکاغذی منگنه شده از داده هایی که از یک صفحه کلیدوارد شده اند استفاده می کرده است
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
lime juicer U ملوان انگلیسی انگلیسی
anglicises U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizes U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicising U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
anglicizing U انگلیسی ماب شدن انگلیسی ماب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com