English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abstractionism U مکتبی که از کیفیات واقعی هنر دوراست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abstract جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
abstraction U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractions U ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
the ship is hull down U کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
doctrinaire U مکتبی
circumstantiality U کیفیات
mitigating factors U کیفیات مخففه
mitigating circumstances U کیفیات مخففه
aggravating factors U کیفیات مشدده
extenuating circumstances U کیفیات مخففه
cambridge equation U نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
utopian socialism U طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
architecture proper U معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
ex post U واقعی
essentials U واقعی
unfeigned U واقعی
very U واقعی
objectives U واقعی
actual U واقعی
veracious U واقعی
true life U واقعی
ex post saving U واقعی
factual U واقعی
essential U واقعی
literal U واقعی
lifelike U واقعی
factually U واقعی
positive U واقعی
card-carrying U واقعی
concrete U : واقعی
veritable U واقعی
virtual U واقعی
McCoy U واقعی
real U واقعی
righting U واقعی
actuals U واقعی
righted U واقعی
right U واقعی
objective U واقعی
veridical U واقعی
implement U واقعی کردن
real income U درامد واقعی
actualize واقعی کردن
actual cost U هزینه واقعی
actual expenses U مخارج واقعی
actual income U درامد واقعی
actual key U کلید واقعی
actual loss U زیان واقعی
actual parameter U پارامتر واقعی
actual velocity U سرعت واقعی
actual price U قیمت واقعی
actual self U خود واقعی
actual saving U پس انداز واقعی
real fluid U سیال واقعی
fulfill [American] U واقعی کردن
execute U واقعی کردن
real anxiety U اضطراب واقعی
objective data U دادههای واقعی
objective value U ارزش واقعی
carry out U واقعی کردن
out of pocket expenses U هزینه واقعی
real address آدرس واقعی
true complement U متمم واقعی
bring inbeing U واقعی کردن
accomplish U واقعی کردن
real wage U مزد واقعی
real score U نمره واقعی
real sector U بخش واقعی
real value U ارزش واقعی
real assets U دارائیهای واقعی
carry ineffect U واقعی کردن
real earnings U درامدهای واقعی
actualize U واقعی کردن
actualise [British] U واقعی کردن
real costs U هزینههای واقعی
real capital U سرمایه واقعی
bring into being U واقعی کردن
put into effect U واقعی کردن
historical costs U هزینه واقعی
incidental expenses U هزینههای واقعی
put into practice U واقعی کردن
make a reality U واقعی کردن
jisen U مبارزه واقعی
real storage U انباره واقعی
life size U اندازه واقعی
true U واقعی حقیقی
true power U توان واقعی
down to earth U حقیقی واقعی
down-to-earth U حقیقی واقعی
true form U فرم واقعی
true complement U مکمل واقعی
never-never land U غیر واقعی
realizing U واقعی کردن
real numbers U اعداد واقعی
insubstantial U غیر واقعی
truer U واقعی حقیقی
truest U واقعی حقیقی
actual damage U خسارت واقعی
make something happen U واقعی کردن
true vertical U قائم واقعی
matter of fact U بطور واقعی
matter-of-fact U بطور واقعی
real U واقعی موجود
carry into effect U واقعی کردن
airy-fairy U غیر واقعی
true slump U نشست واقعی
genuine U واقعی حقیقی
real mode U حالت واقعی
real memory U حافظه واقعی
realized U واقعی کردن
true north U شمال واقعی
realising U واقعی کردن
realizes U واقعی کردن
actual load U بار واقعی
realises U واقعی کردن
realised U واقعی کردن
never-never U غیر واقعی
life-size U اندازه واقعی
practical U واقعی کارازموده
practicals U واقعی کارازموده
actual address U نشانی واقعی
actual argument U نشانوند واقعی
unreal U غیر واقعی
put inpractice U واقعی کردن
put ineffect U واقعی کردن
very U واقعی فعلی
unrealistically U غیر واقعی
unrealistic U غیر واقعی
nominal U غیر واقعی
realize U واقعی کردن
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
ideal U مطابق نمونه واقعی
pragmatize U واقعی نشان دادن
no par U بدون ارزش واقعی
real will U نظریه اراده واقعی
pepper corn rent U اجاره غیر واقعی
real McCoy <idiom> U چیز واقعی واصیل
in the clouds <idiom> U دور از زندگی واقعی
real national income U درامد ملی واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
real interest rate U نرخ بهره واقعی
actual velocity of ground water U سرعت واقعی اب زیرزمینی
unreal U غیر واقعی خیالی
actual neurosis U روان رنجوری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
actual instruction U دستور العمل واقعی
conductance U مقدار هدایت واقعی
real money supply U عرضه واقعی پول
ideals U مطابق نمونه واقعی
inesse U دارای هستی واقعی
index of real wages U شاخص دستمزدهای واقعی
false U ساختگی غیر واقعی
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
real balance effect U اثر مانده واقعی
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
true meridian U نصف النهار واقعی
objectively U بطور واقعی یا خارجی
real gross national product U تولید ناخالص ملی واقعی
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
sterling U فاهر وباطن یکی واقعی
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
incidence U تعلق واقعی مالیات مشمولیت
entitative U واقعی مربوط بوجودخارجی چیزی
abstracts U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracting U جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
to put it on U پیش از اندازه واقعی نشان دادن
psych out <idiom> U پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
undervalue U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing U کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
overcapitalize U بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
over estimate U بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
see things <idiom> U چیزهای غیر واقعی راتصور کردن
underlet U کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
underrates U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
It was filmed on location. U صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
underrate U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrated U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
underrating U چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن
foreshortening U نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
declination U مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
nominal value U قیمت واقعی سهم که روی ان نوشته شده
virtual U شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
to overcapitalize a company U سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com