English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjourn U موکول بروز دیگر شدن
adjourned U موکول بروز دیگر شدن
adjourning U موکول بروز دیگر شدن
adjourns U موکول بروز دیگر شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
subject U موکول به
subjected U موکول به
subjecting U موکول به
subjects U موکول به
dependent U موکول
dependence U موکول
dependance U موکول
contingents U موکول
even tual U موکول
contingent U موکول
outbreaks U بروز
accession U بروز
outbreak U بروز
conditional U موکول مقید
relegate U موکول کردن
dependent U عایله موکول به
relegated U موکول کردن
contingent U موکول یا موقوف به
contingents U موکول یا موقوف به
relegates U موکول کردن
relegating U موکول کردن
pend U موکول بودن
d. by d. U روز بروز
incidence U میزان بروز
eventual U موکول بانجام شرطی
deep freeze U به بعد موکول کردن
subject to your approval U موکول به تصویب شما
shelved U ببعد موکول کردن
shelve U ببعد موکول کردن
postponements U موکول ببعد کردن
deep freezes U به بعد موکول کردن
postponement U موکول ببعد کردن
contango U به بعد موکول کردن
master file maintenance U فرایند بروز دراوردن
flashes U بروز ناگهانی جلوه
flashed U بروز ناگهانی جلوه
flash U بروز ناگهانی جلوه
screen update U بروز دراوردن صفحه
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
accessing U بروز مرض حمله
accessed U بروز مرض حمله
accesses U بروز مرض حمله
access U بروز مرض حمله
prophylactic U مانع بروز مرض
postpone U بتعویق انداختن موکول کردن
to put something into cold storage <idiom> U چیزی را به بعد موکول کردن
to put something on the shelf <idiom> U چیزی را به بعد موکول کردن
postpones U بتعویق انداختن موکول کردن
postponed U بتعویق انداختن موکول کردن
postponing U بتعویق انداختن موکول کردن
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
to talk out a bill U مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
run U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
maintainability U توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
runs U اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
retrofit U بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
to effuse U از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
LSD U لیسرجیک اسید دی اتیل آمید [دارویی توهم زا که در برخی باعث بروز حال عرفانی میشود]
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
auto U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos U توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
dual U سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
put off U ازسرباز کردن ببعد موکول کردن
duplexes U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex U دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
interdepend U بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
other U دیگر
others U دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
one an other U یک دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
furthering U دیگر
furthered U دیگر
next U دیگر
further U دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
anymore U دیگر
thence U دیگر
secus U از دیگر سو
another U دیگر
furthers U دیگر
again U دیگر
he is no more U او دیگر
alternative U شق دیگر
alternative U دیگر
alternatives U دیگر
no more U دیگر نه
alternatives U شق دیگر
otherness U چیز دیگر
otherguise U جور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
otherguess U بروش دیگر
othergates U طور دیگر
otherguess U نوع دیگر
otherguess U جور دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhere U جای دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
otherworld U دنیای دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
othergates U جور دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
on more U بار دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
about-face U جهت دیگر
about face U جهت دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
other people U مردم دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
on the other part U از طرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
about-face U سوی دیگر
tother U بعدی دیگر
over U بسوی دیگر
to be no more U دیگر نبودن
In our other words. U بعبارت دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
elsewhere U درجای دیگر
over- U بسوی دیگر
the other two U دوتای دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
et al U و در جای دیگر
withil U ازطرف دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
what more do you want U دیگر چه می خواهید
another guess U قسمتی دیگر
another guess U نوعی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
in other words <idiom> U به کلام دیگر
another U شخص دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
another day U یک روز دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
again U از طرف دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com