English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standing U موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grids U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grid U موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
weight for age race U مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
scale of weights U جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
correction index U جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
spelling table U جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
relative plot U موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
air position U موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
positioned U موقعیت
lodgment or lodge U موقعیت
lodgment U موقعیت
occasion U موقعیت
locations U موقعیت
situation U موقعیت
line of position U خط موقعیت
position U موقعیت
orientation U موقعیت
condition U موقعیت
situations U موقعیت
occasions U موقعیت
sited U موقعیت
sites U موقعیت
occasioned U موقعیت
berthing U موقعیت جا
berth U موقعیت جا
berthed U موقعیت جا
berths U موقعیت جا
occasioning U موقعیت
site U موقعیت
location U موقعیت
situs U موقعیت
print position U موقعیت چاپ
positioning U تثبیت موقعیت
plots U نقطه موقعیت
situations U موقعیت حالت
razor edge U موقعیت بحرانی
pertinency U موقعیت شایستگی
pertinence or nency U دخل موقعیت
plot U نقطه موقعیت
situation U موقعیت حالت
pertinence U موقعیت شایستگی
point U محل یا موقعیت
radar location U موقعیت رادار
position finding U موقعیت یابی
firing position U موقعیت احتراق
plotted U نقطه موقعیت
social situation U موقعیت اجتماعی
page orientation U موقعیت صفحه
situation of a building U موقعیت ساختمان
monopoly position U موقعیت انحصاری
endo position U موقعیت اندو
exoposition U موقعیت اگزو
sign position U موقعیت علامت
stimulus situation U موقعیت محرک
storage location U موقعیت انباره
d. of a situation U موقعیت باریک
position U شکل موقعیت
point guard U موقعیت گارد
case U وضعیت موقعیت
positioned U شکل موقعیت
rest position U موقعیت سکون
cases U وضعیت موقعیت
position buoy U بویه موقعیت
social status U موقعیت اجتماعی
footing U موقعیت وضع
configurations U وضعیت یا موقعیت
status U اهمیت یا موقعیت
advantage ground U موقعیت خوب
circumstantial U مربوط به موقعیت
ground position U موقعیت زمینی
orientation U تشخیص موقعیت
orientation U تعیین موقعیت
benzylic position U موقعیت بنزیلی
lies U موقعیت چگونگی
configuration U وضعیت یا موقعیت
lied U موقعیت چگونگی
lie U موقعیت چگونگی
bit position U موقعیت ذره
forward position U موقعیت رو به جلو
trimmest U موقعیت قایق دراب
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
pinch U موقعیت باریک سربزنگاه
station U موقعیت اجتماعی وضع
d. situation U موقع یا موقعیت باریک
stationed U موقعیت اجتماعی وضع
stations U موقعیت اجتماعی وضع
blows U هدر دادن موقعیت
blow U هدر دادن موقعیت
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
space orientation U موقعیت یابی فضایی
spatial orientation U موقعیت یابی فضایی
stand U عهده دارشدن موقعیت
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
golden opportunity <idiom> U موقعیت طلایی وعالی
hold one's own (in an argument) <idiom> U دفاع از موقعیت خود
downward U به طرف یک موقعیت پایین تر
trim U موقعیت قایق دراب
pinches U موقعیت باریک سربزنگاه
bowsprit position U موقعیت دکل خوابیده
circumstances U شرط موقعیت تشریفات
positional U وابسته به موقعیت یامقام
flage pole position U موقعیت میله پرچمی
trims U موقعیت قایق دراب
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
opportuneness U موقعیت موقع بودن
upwell U موقعیت بهتری یافتن
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
solar orientation U تعیین موقعیت نسبت به افتاب
para director U هدایت کننده به موقعیت پارا
trimmest U موقعیت تخته موج دراب
ortho director U هدایت کننده به موقعیت ارتو
blade station U موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
trim U موقعیت تخته موج دراب
meta director U هدایت کننده به موقعیت متا
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
reposition U مقام و موقعیت چیزی را تغییردادن
That's (just) the way things are. U موقعیت حالا دیگه اینطوریه.
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
to not have it easy U [موقعیت] ساده نیست [برایشان]
strategic situation U حالت جنگی موقعیت استراتژیک
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
It was the usual scene. U صحنه [موقعیت] معمولی بود.
trims U موقعیت تخته موج دراب
We're all in the same boat. U ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
toties quoties U هر چند بار که موقعیت اقتضاکند
charts U جدول
curbing U جدول
kerbs U جدول
schedules U جدول
tables U جدول
kerb U جدول
curbs U جدول
curbed U جدول
table U جدول
scale U جدول
scheduled U جدول
tabled U جدول
schedule U جدول
tabling U جدول
chart U جدول
log U جدول
logs U جدول
charting U جدول
chamfered kerb U جدول پخ
irrigation channel U جدول
charted U جدول
tableaux U جدول
border stone U جدول
curb U جدول
tableau U جدول
kerb=curb U جدول
tableaus U جدول
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
executed U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
reporting point U نقطه مبدای موقعیت ناو یاهواپیما
executing U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executes U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
execute U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
shortstop U موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
bistable U که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
feeds U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
nomogram U جدول محاسباتی
embarkation table U جدول بارگیری
two way table U جدول دو سویی
firing table U جدول تیر
leontief table U جدول لئونتیف
function table U جدول تابعی
riddle U جدول معما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com