English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deliver the goods <idiom> U موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free hand <idiom> U کاملاآزاد درانجام کاری
get after someone <idiom> U مجبور کردن شخص درانجام کاری
tie down <idiom> U منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
get away with murder <idiom> U انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
push (someone) around <idiom> U اجبار شخص درانجام کارها
to be in d. U کوتاهی درانجام وفیفه کردن
he was p in his promises U درانجام وعدههای خود دقیق بود
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
aborting U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts U عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
successful <adj.> U موفق
successful U موفق
throve U موفق شد
upbeat U موفق
lucrative U موفق
prosperous U موفق
to make a shift U موفق شدن
fay U موفق شدن
wow U موفق شدن
sure-fire U حتما موفق
arrives U موفق شدن
I made good my escape . U موفق به فرار شد
hot hand U پرتاب موفق
to fall through U موفق نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
arriving U موفق شدن
come off <idiom> U موفق شدن
go over well <idiom> U موفق بودن
attain U موفق شدن
to go wrong U موفق نشدن
to come through U موفق شدن
to pull through U موفق شدن
attained U موفق شدن
attaining U موفق شدن
attains U موفق شدن
have it made <idiom> U موفق بودن
arrived U موفق شدن
arrive U موفق شدن
wows U موفق شدن
make a hit <idiom> U موفق شدن
wowing U موفق شدن
wowed U موفق شدن
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
two-way U موفق در حمله و دفاع
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
manage to do it U موفق بانجام ان شدن
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
converts U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
converting U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
prospering U رونق یافتن موفق شدن
prospers U رونق یافتن موفق شدن
converted U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
convert U پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
hits U جستجوی موفق در پایگاه داده
prospered U رونق یافتن موفق شدن
prosper U رونق یافتن موفق شدن
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
hit and miss U گاهی موفق وگاهی مغلوب
succeed U موفق شدن نتیجه بخشیدن
to go places U موفق شدن [در زندگی یا شغل]
succeeds U موفق شدن نتیجه بخشیدن
to come up in the world U موفق شدن [در زندگی یا شغل]
I could never make her understand . U هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
succeeded U موفق شدن نتیجه بخشیدن
connects U ضربه موفق در پایگاه دوم
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
put across U باحقه بازی موفق شدن
connect U ضربه موفق در پایگاه دوم
hitting U جستجوی موفق در پایگاه داده
hit U جستجوی موفق در پایگاه داده
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
nojoy U موفقیتی نیست موفق نشدم
turn the trick <idiom> U درکاری که میخواست موفق شدن
to get sight of a person U موفق بدیدن کسی شدن
i managed to do it U موفق شدم که ان کار را انجام دهم
to get any ones speech U موفق بشنیدن نطق کسی شدن
get to first base <idiom> U موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
Supposing we do not succeedd, then waht? U حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
smash hit <idiom> U نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
ready line U خط انتظار
prospects U انتظار
prospecting U انتظار
prospected U انتظار
expectance U انتظار
anticipation U انتظار
expectancy U انتظار
expectation U انتظار
expectations U انتظار
prospect U انتظار
expectantly U با انتظار
to be a dead duck U امکان موفق شدن را نداشتن [چیزی یا کسی]
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
he is going U میرود
i had no idea he was going U که او میرود
the train runs without a stop U میرود
probable <adj.> U انتظار می رود
presumable <adj.> U انتظار می رود
wait time U زمان انتظار
to look forward to U انتظار داشتن
estimated <adj.> U انتظار می رود
cooling period U زمان انتظار
to my great surprise U برخلاف انتظار من
expected <adj.> U انتظار می رود
bide U در انتظار ماندن
inopinate U انتظار نداشته
waiting time U زمان انتظار
wait state U حالت انتظار
in prospect U انتظار داشته
wait state U وضعیت انتظار
expectative U مورد انتظار
expectancy table U جدول انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
in prospective U انتظار داشته
error of expectation U خطای انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
anticipatory U در حال انتظار
waiting lists U لیست انتظار
waiting list U لیست انتظار
waiting room U اطاق انتظار
lobbied U سالن انتظار
redezvous U محل انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
half pay U حق انتظار خدمت
ante-chamber U اتاق انتظار
lobby U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
standbys U حالت انتظار
waiting-room U اتاق انتظار
standby U حالت انتظار
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
reception rooms U اتاق انتظار
reception room U اتاق انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
anterooms U اطاق انتظار
anteroom U اطاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
anticipative U درحالت انتظار
aspiration level U سطح انتظار
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
if he goes U اگر او میرود
presumedly U احتمال میرود
it wont wash U اگرانرابشویندرنگش میرود
the probability is U احتمال میرود
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
expected value U ارزش مورد انتظار
expected price U قیمت مورد انتظار
intended saving U پس انداز مورد انتظار
look forward U انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
suit up U ذخیره در انتظار بازی
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
likly U انتظار داشتنی مناسب
sales expectations U فروش مورد انتظار
on deck U در انتظار نوبت شنا
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
bleeder U کسی که خونش میرود
bleeders U کسی که خونش میرود
neck or nothing U یا سر میرود یا کلاه می اید
in all probability U احتمال کلی میرود
await U منتظر شدن انتظار داشتن
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com