Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
he may come late
U
شایددیر بیاید
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
pay a way the sheet
U
کاغذ را بدهید بیاید
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
as memory serves
U
هر وقت بیاد انسان بیاید
drown one's sorrows
<idiom>
U
مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
It all depends on how things develop.
U
بستگی دارد چه پیش بیاید
i sat down to recover
U
نشستم زمین که حالم جا بیاید
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
he may come late
U
ممکن است دیر بیاید
rising mine
U
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Now, of all times!
U
از همه وقتها حالا
[باید پیش بیاید]
!
in one's element
<idiom>
U
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
lich gate
U
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
to refresh
[jog]
your memory
U
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ?
U
فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
still fishing
U
ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
in this country
<adv.>
U
در اینجا
in these parts
<adv.>
U
در اینجا
so far
U
تا اینجا
thus far
U
تا اینجا
hitherto
U
تا اینجا
here
U
در اینجا
hither
U
اینجا
hither
U
به اینجا
where
U
اینجا
here
U
اینجا
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
passim
U
اینجا وانجا
i am a stranger here
U
من اینجا غریبم
here and there
U
اینجا انجا
up and down
U
اینجا وانجا
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
i had hom there
U
اینجا گیرش اوردم
Out with them!
U
بروند بیرون
[از اینجا]
!
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
Make some room here.
U
یک قدری اینجا جا باز کن
I wI'll get off here.
U
اینجا پیاده می شوم
here lies
U
در اینجا دفن است
hereon
U
در این مورد در اینجا
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
Let us get out of here!
U
برویم از اینجا بیرون!
make oneself scarce
<idiom>
U
دور شو ،از اینجا برو
i wish to stay here
U
میخواهم اینجا بمانم
It is extremely hot in here .
U
اینجا بی اندازه گرم است
what is your business here
U
کار شما اینجا چیست
I am here on business.
برای کار اینجا آمدم.
I am here on business.
برای تجارت اینجا آمدم.
It has been a very enjoyable stay.
در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
i have come on business
U
کاری دارم اینجا امدم
i intend to stay here
U
قصد دارم اینجا بمانم
Left out of one place and driven away from another.
<proverb>
U
از آنجا مانده از اینجا رانده .
I am here on holiday.
من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
take away your things
U
اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
Is there a car wash?
U
آیا اینجا کارواش هست؟
None of that here. Nothing doing here.
U
اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon .
U
به من قول داد ظهر اینجا با شد
He usually drops by to see me .
U
غالبا" می آید اینجا بدیدن من
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose.
U
ماندن او در اینجا بی فایده است
Please sign here.
لطفا اینجا را امضا کنید.
I dropped in to say hello.
U
آمدم اینجا یک سلامی بکنم
Is there a car wash?
U
آیا اینجا ماشینشویی هست؟
He came over here in a mad rush.
U
او
[مرد]
با کله اینجا آمد.
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
The bus to ... stops here.
U
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Could you put us up for the night ?
U
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
How dare he come here .
U
غلط می کند قدم اینجا بگذارد
May I park there?
U
ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here?
U
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here?
U
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
I am working here non-stop.
U
یک بند دارم اینجا کار می کنم
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
He is expected to arrive in acople of days.
U
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
hic jacet
U
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
No one sent me, I am here on my own account.
U
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
This is an ideal spot for picnics .
U
اینجا برای پیک نیک ماه است
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here
U
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
They dont recognize your high-school diploma here.
U
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
She comes here once in a blue moon .
U
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
Well, now everyone's here, we can begin.
U
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Are there any antiquities here?
U
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
there is no style about her
U
ندارد
it does not weigh with me
U
ندارد
there is no limit to it
U
حد ندارد
flicker free
U
ی ندارد
he is not of that stamp
U
را ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
U
عیب ندارد
he is out of huomor
U
دماغ ندارد
no object
U
اهمیت ندارد
no matter
U
اهمیت ندارد
dont mention it
U
اهمیت ندارد
he hasno notion of going
U
سر رفتن ندارد
there is no limit to it
U
اندازه ندارد
hadn't
U
ندارد نبایستی
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
he has nothing of his own
U
چیزی ندارد
it is of no weight
U
قدرواهمیتی ندارد
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
he has no manners
U
اداب ندارد
he has no excuse what
U
عذری ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
U
مقصودی ندارد
Nothing is quite impossible.
U
کارنشد ندارد
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
he has an a. to grind
U
غرضی ندارد
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
it does not matter
U
اهمیت ندارد
it lacks soul
U
روح ندارد
it is a soft snap
U
کاری ندارد
Don’t mention it.
U
قابلی ندارد.
it is well enough
U
عیبی ندارد
it is nothing new
U
تازگی ندارد
it is nothing out of the way
U
غرابتی ندارد
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
U
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
he hasno notion of going
U
خیال رفتن ندارد
it is of no importance
U
هیچ اهمیت ندارد
he means well
U
قصد بدی ندارد
he hasno notion of going
U
میل رفتن ندارد
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
he is indisposed to go
U
میل برفتن ندارد
it takes two to tango
<idiom>
U
[یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible .
U
کار نشد ندارد
it is of no moment
U
هیچ اهمیت ندارد
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
he is nothing to me
U
بتمن خویشی ندارد
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
U
تقلب عاقبت ندارد
de facto standard
U
سسهای اعتبار به آن ندارد
and that is flat(final)!No arguments!
U
چون وچراهم ندارد !
He cant stand the sight of us.
U
چشم ندارد ما را ببیند
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
That is quitw O. K. That is fine.
U
هیج اشکالی ندارد
There is nothing to be ashamed lf .
U
( اینکار ) خجالت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
h does not w.much
U
چندان وزنی ندارد
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
domain
U
برنامهای که حق کپی ندارد
domains
U
برنامهای که حق کپی ندارد
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
it matters little
U
چندان اهمیت ندارد
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
U
مرگ تاریخ ندارد.
it is not protected by sanctions
U
ضمانت اجرایی ندارد
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him
U
دیگر امیدی ندارد
it differs nothing from
U
هیچ فرقی با .....ندارد
many hands make light work
<proverb>
U
یک دست صدا ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com