English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wring U با شکنجه گرفتن
wringing U با شکنجه گرفتن
wrings U با شکنجه گرفتن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
subordinate coajunction U حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex U دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
excruciate U شکنجه کردن
to put to the torture U شکنجه کردن
rack U شکنجه کردن
racked U شکنجه کردن
racked with pain U شکنجه کردن
put to the torture U شکنجه کردن
wracks U شکنجه کردن
racks U شکنجه کردن
wracked U شکنجه کردن
excruciate U شکنجه کردن برصلیب اویختن
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
subduce U موضوع کردن
to expatiate on a subject U راجع یک موضوع زیادگویی کردن
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
wracks U شکنجه
racked U شکنجه
tormented U شکنجه
wracked U شکنجه
torment U شکنجه
torments U شکنجه
excruciation U شکنجه
persecution U شکنجه
racks U شکنجه
rack U شکنجه
tortures U شکنجه
tortured U شکنجه
afflictions U شکنجه
torturing U شکنجه
torture U شکنجه
tormenting U شکنجه
affliction U شکنجه
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
use torture U شکنجه دادن
torture U شکنجه دادن
self torment U خود شکنجه
tumbrel U الت شکنجه
torment U شکنجه دادن
cruciate U شکنجه کشیدن
torturing U شکنجه دادن
torturers U شکنجه دهنده
tortures U شکنجه دادن
torturer U شکنجه دهنده
tortured U شکنجه دادن
tumbril U الت شکنجه گیوتین
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
inquisitorial procedure U دادرسی با شکنجه و سخت گیری
dragoon U بزور شکنجه بکاری واداشتن
dragoons U بزور شکنجه بکاری واداشتن
He confessed under torture. U زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
sadomasochism U لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری
axiom U قضیه
theorems U قضیه
axioms U قضیه
case U قضیه
cage U قضیه
clauses U قضیه
clause U قضیه
cases U قضیه
theorem U قضیه
thesis U قضیه
propositioning U قضیه
cages U قضیه
propositions U قضیه
theses U قضیه
proposition U قضیه
propositioned U قضیه
premiss U قضیه
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
euler's theorem U قضیه اویلر
h theorem of boltzmann U قضیه H بولتزمن
bayes'theorem U قضیه بیس
pythagorean proposition U قضیه عروس
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
principal clause U قضیه اصلی
virial theorem U قضیه ویریال
bernoulli theorem U قضیه برنولی
expansion theorem U قضیه بسطی
poniard asinorum U قضیه حماریه
poniard asinorum U قضیه خرفهم
syllogism U قضیه منطقی
point of honour U قضیه شرف
variation theorem U قضیه تغییر
euler theorem U قضیه اولر
rearrangement theorem U قضیه نوارایی
boltzmann h threrem U قضیه H بولتزمن
clauses U جزء قضیه
test case U قضیه در ازمایش
test cases U قضیه در ازمایش
binomial theorem U قضیه دو جملهای
mattering U امر قضیه
opposite U عکس قضیه
opposites U عکس قضیه
matters U امر قضیه
orthogonality theorem U قضیه تعامد
obverse U قضیه تالی
clause U جزء قضیه
matter U امر قضیه
slutsky theorem U قضیه اسلاتسکی
mattered U امر قضیه
duality theorem U قضیه دوگانگی
asses bridge U قضیه حماریه
racks U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracks U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracked U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
racked U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
superaltern U قضیه کلی مورداستدلال
How did it turn out? U [قضیه] چطور تمام شد؟
theses U رساله دکتری قضیه
res judicata U قضیه محکوم بها
f.clause U قضیه که با in order thatاغازگرد د
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
thesis U رساله دکتری قضیه
worst case scenario U بدترین شکل قضیه
worst-case scenario U بدترین شکل قضیه
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
non restrictive clause U قضیه غیر تحدیدی
In this matter U در این بابت [قضیه]
adjudicated case U قضیه محکوم بها
Pythagorean theorem U قضیه فیثاغورس [ریاضی]
Pythagoras' theorem U قضیه فیثاغورس [ریاضی]
jahn teller theorem U قضیه یان- تلر
majorpremise U کبرای قضیه منطقی
addition theorem U قضیه جمع پذیری
clausius virial theorem U قضیه ویریال کلازیوس
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
well-ordering theorem U قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
issues U مسئله قضیه تحویل جنس
issued U مسئله قضیه تحویل جنس
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
to have no say [in that matter] U پاسخگو نبودن [در این قضیه]
prime number theorem U قضیه اعداد اول [ریاضی]
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
autre fois acquit U قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
premisses U قضیه ثابت یا اثبات شده
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
premise U قضیه ثابت یا اثبات شده
issue U مسئله قضیه تحویل جنس
premised U قضیه ثابت یا اثبات شده
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
adoption U مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story. U این داستان [قضیه] دیگری است.
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
fog U تیره کردن مه گرفتن
obtains U فراهم کردن گرفتن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
circled U گرفتن احاطه کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com