Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
That is it in a nutshell.
U
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
That's the way the ball bounces.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
That's the way the cookie crumbles.
<idiom>
U
موضوع اینطوری است.
[اصطلاح روزمره]
in a nutshell
U
بطور خیلی مختصر
in such a way
[manner]
<adv.>
U
اینطوری
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
precise
U
مختصر کردن مختصر
That's just the way it is.
U
این حالا
[دیگه]
اینطوری است.
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
abbreviated
U
مختصر
terser
U
مختصر
laconic
U
مختصر گو
incomprehensive
U
مختصر
laconically
U
مختصر گو
succinct
U
مختصر
short
U
مختصر
shorter
U
مختصر
shortest
U
مختصر
abridged
U
مختصر
viz
U
مختصر
compend
U
مختصر
terse
U
مختصر
summary
U
مختصر
concise
U
مختصر
synoptic
U
مختصر
tis
U
مختصر ti is
abstracted
U
مختصر
summaries
U
مختصر
tersest
U
مختصر
grammalogue
U
مختصر
gnomical
U
مختصر
febricula
U
تب مختصر
little
U
مختصر
short term
U
مختصر
briefest
U
مختصر
brief
U
مختصر
sums
U
مختصر
sum
U
مختصر
briefed
U
مختصر
partial
U
مختصر
briefer
U
مختصر
epitome
U
مختصر
succinct
<adj.>
U
مختصر
fleeting
<adj.>
U
مختصر
short
<adj.>
U
مختصر
curt
<adj.>
U
مختصر
concise
<adj.>
U
مختصر
pithy
U
مختصر ومفید
flashes
U
روشنایی مختصر
synopsis
U
اجمال مختصر
flashed
U
روشنایی مختصر
briefly speaking
U
مختصر کنیم
brief
U
کوتاه مختصر
cheep
U
اشاره مختصر
comedietta
U
کمدی مختصر
my initials are s.h
U
امضای مختصر من
compendium
U
مختصر کوتاهی
potluck
U
غذای مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
velitation
U
جنگ مختصر
flash
U
روشنایی مختصر
apercu
U
خلاصه مختصر
telegraphic
U
تلگرافی مختصر
petit mal
U
صرع مختصر
clicked
U
صدای مختصر
briefest
U
کوتاه مختصر
briefer
U
کوتاه مختصر
tendency
U
علاقه مختصر
short and sweet
<idiom>
U
مختصر ومفید
abridge
U
مختصر کردن
tendencies
U
علاقه مختصر
briefed
U
کوتاه مختصر
shorthand
U
مختصر نویسی
brachygraphy
U
مختصر نویسی
paraph
U
امضای مختصر
clicks
U
صدای مختصر
grind out
U
پیشروی مختصر
squabbles
U
نزا مختصر
synopses
U
اجمال مختصر
squabbling
U
نزا مختصر
snacks
U
خوراک مختصر
shortener
U
مختصر کننده
snack
U
خوراک مختصر
inking
U
اطلاع مختصر
let us be brief
U
مختصر کنیم
summary
U
خلاصه مختصر
tot
U
یادداشت مختصر
simplifier
U
مختصر کننده
scumble
U
مالش مختصر
summaries
U
خلاصه مختصر
curtail
U
مختصر نمودن
click
U
صدای مختصر
squabbled
U
نزا مختصر
lacanic
U
مختصر و مفید
handlist
U
فهرست مختصر
curtailed
U
مختصر نمودن
tiffin
U
ناهار مختصر
contracted
U
مختصر محدود
tots
U
یادداشت مختصر
curtailing
U
مختصر نمودن
curtails
U
مختصر نمودن
squabble
U
نزا مختصر
concisely
U
بطور مختصر
simplification
U
تسهیل مختصر سازی
feather
U
فشار مختصر به گاز
bywords
U
اشاره یانگاه مختصر
prospectuses
U
شرح حال مختصر
simplifications
U
تسهیل مختصر سازی
abbreviate
U
مختصر یا مفید کردن
abbreviating
U
مختصر یا مفید کردن
shorten
U
مختصر کردن کاستن
shortened
U
مختصر کردن کاستن
shortens
U
مختصر کردن کاستن
pittance
U
کمک هزینه مختصر
prospectus
U
شرح حال مختصر
byword
U
اشاره یانگاه مختصر
pull
U
برتری جزئی و مختصر
abbreviates
U
مختصر یا مفید کردن
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
abriviated addressing
U
ادرس مختصر شده
look in
U
دیدن کردن مختصر
spot
U
زمان مختصر لحظه
curtly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
compendious
U
موجز مختصر ومفید
blockhouse
U
بنای استحکامی مختصر
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
compendiously
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
metastable
U
دارای ثبات مختصر
pulls
U
برتری جزئی و مختصر
briefly
<adv.>
U
بصورت مختصر و مفید
spots
U
زمان مختصر لحظه
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
billeted
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
billet
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
step in
U
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
billets
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
billeting
U
ورقه جیره یادداشت مختصر
to d. into a book
U
نگاه مختصر بکتابی کردن
smacked
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smack
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplification
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
U
ساده گردانی مختصر سازی
simplifications
U
ساده گردانی مختصر سازی
multocular
U
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
smacks
U
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuance
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuances
U
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
flashes
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashed
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
U
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
to run in to a person
U
دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
luncheonettes
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonette
U
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
absorption representation
U
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
mnemonic
U
حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
sclaff
U
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
direct objects
U
موضوع
criteria
U
موضوع
point
U
موضوع
objects
U
موضوع
object
U
موضوع
topics
U
موضوع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com