Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beamrider
U
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homing guidance
U
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
terminal guidance
U
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
controls
U
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
U
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling
U
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
master slave manipulator
U
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
sprint
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints
U
نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guided missiles
U
موشک هدایت شونده
guded missile
U
موشک هدایت شوند
guided missile
U
موشک هدایت شونده
pgm
U
نوعی موشک هدایت شونده
cruise missiles
U
موشک هدایت شونده کروز
free rocket
U
موشک غیر هدایت شونده
cruise missile
U
موشک هدایت شونده کروز
laser guidance
U
هدایت لیزری بمب یا موشک
nike ajax
U
نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
entac
U
موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
midcourse guidance
U
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
fighter direction
U
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
pursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
bull pup
U
نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
proportional navigating
U
هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcon
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
pseudopursuit navigation
U
ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
nike hercules
U
موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
sparrows
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
guided missile cruiser
U
زره شکن حامل موشک هدایت شونده
directors
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
armstrong
U
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
terriers
U
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier
U
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
guided propagation
U
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
mauler
U
نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
homing phase
U
مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conductance
U
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
rudder
U
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
rudders
U
سکان هواپیما وسیله هدایت یا خط سیر
pathfinder guidance
U
هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
rocketeer
U
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
playback rate scale factor
U
و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
jump instruction
U
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
radar prediction
U
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
USART
U
قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
radar tracking
U
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
offset point
U
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
skin paint
U
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
railings
U
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing
U
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
azimuth guidance
U
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
phased
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
conductance
U
هدایت
leads
U
هدایت
steerage
U
هدایت
leading
U
هدایت
transduction
U
هدایت
navigator
U
هدایت گر
guidance
U
هدایت
navigators
U
هدایت گر
conduction
U
هدایت
direction
U
هدایت
total conductivity
U
هدایت کل
lead
U
هدایت
superconductivity
U
فوق هدایت
directs
U
هدایت کردن
conducted
U
هدایت کردن
conducting
U
هدایت کردن
director
U
هدایت کننده
conducts
U
هدایت کردن
directors
U
هدایت کننده
navigated
U
هدایت کردن
afferent conduction
U
هدایت اورانی
afferent transmission
U
هدایت اورانی
directed
U
هدایت کردن
direct
U
هدایت کردن
conduct of fire
U
هدایت تیراندازی
conveyed
U
هدایت کردن
conductance
U
میزان هدایت
conduct
U
هدایت کردن
direction
U
هدایت رهبری
convey
U
هدایت کردن
guide way
U
مسیر هدایت
bus bar line
U
سیم هدایت
navigating
U
هدایت کردن
navigates
U
هدایت کردن
canalization
U
هدایت در مسیر
guides
U
هدایت کردن
guided
U
هدایت کردن
guide
U
هدایت کردن
rede
U
هدایت کردن
heat conductivity
U
هدایت حرارتی
joysticks
U
سکان هدایت
steering
U
هدایت کردن
undirected
U
هدایت نشده
conduction
U
هدایت تنظیم
management
U
هدایت یا سازماندهی
managements
U
هدایت یا سازماندهی
electron conduction
U
هدایت الکترون
conductive
U
قابل هدایت
conduction velocity
U
سرعت هدایت
conduction
U
هدایت گرم
conductible
U
قابل هدایت
vee guideways
U
مسیر هدایت "وی "
joystick
U
سکان هدایت
leading line
U
خط هدایت هواپیما
leading marks
U
نشانههای هدایت
ionic conduction
U
هدایت یونی
avigation
U
فن هدایت هواپیما
conductivity
U
ضریب هدایت
conning tower
U
برج هدایت
conductivity
U
قابلیت هدایت
convect
U
هدایت کردن
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
commutate
U
هدایت وتغییر
admittance
U
هدایت فاهری
template
U
ریل هدایت
con
U
هدایت کردن
conveys
U
هدایت کردن
conductibility
U
قابلیت هدایت
enlightened
U
هدایت شده
steerable
U
هدایت کردنی
image line
U
هدایت تصویر
hydraulic conductivity
U
هدایت ابی
directing
U
هدایت کردن
stream line
U
خط هدایت جریان
conveying
U
هدایت کردن
dirigible
U
قابل هدایت
operating stand
U
اطاق هدایت
cons
U
هدایت کردن
fire direction
U
هدایت اتش
heat conduction
U
هدایت حرارتی
templates
U
ریل هدایت
navigate
U
هدایت کردن
conned
U
هدایت کردن
conning
U
هدایت کردن
lead
U
سیر هدایت الکتریکی
conduct
U
هدایت کردن بردن
specific electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی مخصوص
conducting
U
هدایت کردن بردن
transverse conductance
U
مقدار هدایت عرضی
leads
U
سیر هدایت الکتریکی
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
directors
U
برج هدایت تیر
directors
U
هدایت کننده اتش
directed net
U
شبکه هدایت شده
directed exercise
U
تمرین هدایت شده
absolute joystick
U
سکان هدایت مطلق
vectored thrust
U
تراست هدایت شونده
vectored
U
تراست هدایت شونده
fire direction
U
هدایت کردن اتش
tactical control
U
کنترل و هدایت تاکتیکی
dredging ladder
U
هدایت کننده سطل
fire control
U
کنترل یا هدایت اتش
conduct grade
U
درجه هدایت یک ماده
channelising island
U
سکوی هدایت کننده
conducts
U
هدایت کردن بردن
fire direction center
U
مرکز هدایت اتش
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
conducted
U
هدایت کردن بردن
fire direction net
U
شبکه هدایت اتش
susceptance
U
مقدار هدایت کور
traffics
U
تجارت هدایت شده
heat conductivity
U
قابلیت هدایت حرارت
conduction
U
رسانش الکتریکی هدایت
direction
U
مسیر هدایت کردن
current carring
U
انتقال یا هدایت جریان
input of current
U
تغذیه و هدایت جریان
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
bell's bund
U
دیوار هدایت کننده اب
conductibility
U
ضریب هدایت مخصوص
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
high conductivity
U
قابلیت هدایت زیاد
photoconductivity
U
قابلیت هدایت نور
traffic
U
تجارت هدایت شده
trafficked
U
تجارت هدایت شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com