English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outsider U موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
outsiders U موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
institution U موسسه
instituting U موسسه
institute U موسسه
inst U موسسه
institutes U موسسه
enterprises U موسسه
establishment U موسسه
establishments U موسسه
corporations U موسسه
corporation U موسسه
instituted U موسسه
enterprise U موسسه
stablishment U موسسه
correctional institution U موسسه تادیبی
charities U موسسه خیریه
bindery U موسسه صحافی
closed shop U موسسه کارشناسی
charitable institution U موسسه خیریه
installations U موسسه نظامی
installation U موسسه نظامی
installation property U مایملک موسسه
business U موسسه بازرگانی
pawnshop U موسسه رهنی
businesses U موسسه بازرگانی
civilian enterprise U موسسه غیرنظامی
translation agency U موسسه ترجمه
closed shops U موسسه کارشناسی
enterprises U موسسه اقتصادی
entity U موسسه مستقل
charity U موسسه خیریه
foundation U موسسه خیریه
finance house U موسسه مالی
enterprise U موسسه اقتصادی
discount house U موسسه تنزیل
credit institution U موسسه اعتباری
foundress U موسسه بانیه
entities U موسسه مستقل
economic unit U موسسه دولتی و ...
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
nonprofit firm U موسسه غیر انتفاعی
establishments U موسسه دسته کارکنان
consolidation U ادغام دو یا چند موسسه
enterprises U موسسه یا بنگاه اقتصادی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
enterprise U موسسه یا بنگاه اقتصادی
consolidation U ادغام دو یاچند موسسه
joint enterprise U موسسه اقتصادی مشترک
jobholder U عضو ثابت موسسه
establishment U موسسه دسته کارکنان
wiring U موسسه سیم سازی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
institute of materials management U موسسه مدیریت مواد
social welfare U موسسه رفاه اجتماعی
carriers U موسسه حمل و نقل
carrier U موسسه حمل و نقل
shipping agent U موسسه حمل کالا
sovkhoz U موسسه کشاورزی وروستایی
social service U موسسه تعاون اجتماعی
charles babbage institute U موسسه چارلز بابیج
principals U رئیس موسسه اثاثه ارثی
firm U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firmer U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
principal U رئیس موسسه اثاثه ارثی
firmest U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
firms U واحد اقتصادی موسسه تجارتخانه
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
american national standards institute U موسسه ملی استانداردهای امریکا
clearinghouse U موسسه تهاتری لندن انبار
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
international organisation for standard U موسسه بین المللی استاندارد
contracting carrier U موسسه حمل و نقل موردقرارداد
haute couturer U موسسه طراحی لباس ومد بانوان
interoffice U مکاتبه و مراسله بین ادارات یک موسسه
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
corporations U شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
business combination U ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
corporation U شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
institute for U professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
entrepreneur U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
net net worth U ارزش کل داراییهای یک موسسه منهای قروض و تعهداتش
entrepreneurs U مدیر یک موسسه اقتصادی بزرگ مقاطعه کار
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
admin U تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
house organ U مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
ieee U Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
combination U توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
iee /s 00 U مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
pyramiding U سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
winery U کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
It's not new. نو نیست.
isn't U نیست
Plug and Play U یچ نیست
auxiliary U نیست
temporary storage U می نیست
he is not of our number U از ما نیست
auxiliaries U نیست
it is well enough U بد نیست
aint U نیست
he takes no notice of it U نیست
secondary U نیست
storage U می نیست
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U مردش نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
no wonder <idiom> U تعجبی نیست
you are written U حق با شما نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
no sweat <idiom> U مشکلی نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
ought not U شایسته نیست
There is no hot water U آب گرم نیست.
sacred cow <idiom> U چارهای نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
that depends U معلوم نیست
inextinct U نیست نشده
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
if you please U اگرزحمت نیست
that is not it U این نیست
needn't U لازم نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
he has nothing in him U کسی نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
It's not new. جدید نیست.
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
He goes on and on . He is most persistent . U ول کن معامله نیست
static U که پویا نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . U هیچیت نیست
cold is merely privative U گرما نیست
it is unnecessary U لازم نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
it is immaterial U چیزی نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
no object U چیزی نیست
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
nihilism U نیست انگاری
it's only me U کسی نیست
he is not in it U داخل نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
there is no hurry U شتابی نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
it needs not U لازم نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
I dont remember ( recall ) . U یادم نیست
he is out of his senses U بهوش نیست
Nevermind! U مهم نیست !
he is out of huomor U سر خلق نیست
niet le fait U کار او نیست
no hurry U عجلهای نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
no trouble U زحمتی نیست
he is not willing to go U نیست برود
that is wrong U درست نیست
it has escaped my remembrance U یاد نیست
he is indisposed to go U مایل نیست برود
that is not the case U مطلب چنین نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned . U عین خیالش نیست
that is not my a U این کارمن نیست
She takes no thought for tomorrow . U بفکر فردایش نیست
he is unable to speak U قادربسخن گفتن نیست
he is not willing to go U مایل برفتن نیست
that is taken for granted U محتاج بدلیل نیست
this is not fair U این انصاف نیست
he is nod U اهل انظباط نیست
there is no mistaking U جای اشتباه نیست
that is not the word for it U لغتش این نیست
that is not the question U موضوع این نیست
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com