Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make music
U
موزیک ساختن
play music
U
موزیک ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
music
U
موزیک
indiental music
U
موزیک همراه
waltzed
U
موزیک و رقص
background sound
U
موزیک متن
waltzing
U
موزیک و رقص
dead march
U
موزیک عزا
background music
U
موزیک متن
ambient music
U
موزیک متن
waltz
U
موزیک و رقص
band
U
قسمت موزیک
bands
U
قسمت موزیک
waltzes
U
موزیک و رقص
larghetto
U
موزیک ملایم
to keep step to a band
U
مطابق موزیک پازدن
bandmaster
U
رئیس دستهء موزیک
A military band.
U
دسته موزیک نظامی
an airy music
U
ساز یا موزیک با روح
bandwagon
U
عرابهء دستهء موزیک سیار
string band
U
دسته موزیک سازهای سیمی
music mistress
U
بانویی که موزیک یاد میدهد معلمه موسیقی
drum majorette
U
زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
the piping time
U
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
band shell
U
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sound off
U
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
marches
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marching
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
marched
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
constructing
U
ساختن
to make away
U
ساختن
builds
U
ساختن
dree
U
ساختن با
buildings
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
build
U
ساختن
fashion
U
مد ساختن
fashioned
U
مد ساختن
constructed
U
ساختن
construct
U
ساختن
produce
U
ساختن
constructs
U
ساختن
produces
U
ساختن
produced
U
ساختن
remakes
U
از نو ساختن
idolizes
U
بت ساختن
idolize
U
بت ساختن
invented
U
ساختن
bulid
U
ساختن
idolising
U
بت ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolised
U
بت ساختن
pellet
U
حب ساختن
idolizing
U
بت ساختن
remake
U
از نو ساختن
confect
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
mint
U
ساختن
minted
U
ساختن
minting
U
ساختن
mints
U
ساختن
creating
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
manufactured
U
ساختن
manufacture
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
fashioning
U
مد ساختن
upbuild
U
ساختن
fabricate
U
ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabrication
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
pills
U
حب ساختن
unifies
U
تک ساختن
pill
U
حب ساختن
upgrading
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
upgrade
U
ساختن
makes
U
ساختن
make
U
ساختن
put-up
U
ساختن
put up
U
ساختن
create
U
ساختن
bridge
U
پل ساختن
unify
U
تک ساختن
bridged
U
پل ساختن
unifying
U
تک ساختن
bridges
U
پل ساختن
forborne
U
ساختن با
set up
U
ساختن
idolized
U
بت ساختن
composes
U
ساختن
compose
U
ساختن
creates
U
ساختن
to get along
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
indite
U
ساختن
to make a shift
U
ساختن
generating
U
ساختن
invent
U
ساختن
generates
U
ساختن
generated
U
ساختن
generate
U
ساختن
invents
U
ساختن
inventing
U
ساختن
enthralling
U
مفتون ساختن
optimize
U
بهینه ساختن
enthraling
U
مفتون ساختن
enthralled
U
مفتون ساختن
potentiate
U
نیرومند ساختن
optimize
U
بهین ساختن
cut teeth
U
دندانه ساختن
equate
U
معادله ساختن
coordinate
U
هماهنگ ساختن
constructible
U
قابل ساختن
discover
U
مکشوف ساختن
enthrals
U
مفتون ساختن
frequency demodulation
U
اشکار ساختن
overset
U
واژگون ساختن
perfuse
U
جاری ساختن
enthraled
U
مفتون ساختن
enthral
U
مفتون ساختن
illuminating
U
روشن ساختن
ensuring
U
مطمئن ساختن
insures
U
مطمئن ساختن
filiate
U
مربوط ساختن
insuring
U
مطمئن ساختن
accustom
U
معتاد ساختن
denigration
U
سیاه ساختن
accustoming
U
معتاد ساختن
accustoms
U
معتاد ساختن
minimised
U
کمینه ساختن
enthrall
U
مفتون ساختن
potentiate
U
مقتدر ساختن
illuminates
U
روشن ساختن
ensure
U
مطمئن ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
potentiation
U
نیرومند ساختن
illuminate
U
روشن ساختن
prefabricate
U
پیس ساختن
candles
U
شمع ساختن
candle
U
شمع ساختن
humidified
U
مرطوب ساختن
decrypt
U
اشکار ساختن
produced
U
ساختن محصول
lay off
U
متوقف ساختن
indebt
U
مرهون ساختن
produce
U
ساختن محصول
let out
U
اشکار ساختن
assimilating
U
شبیه ساختن
disables
U
ناتوان ساختن
detatch
U
جدا ساختن
mason up
U
ساختن دیوار
assimilates
U
شبیه ساختن
disable
U
ناتوان ساختن
dishallow
U
بیحرمت ساختن
individualization
U
فردی ساختن
intitle
U
ملقب ساختن
irrationalize
U
نامعقول ساختن
produces
U
ساختن محصول
maximises
U
بیشینه ساختن
kithe
U
اشکار ساختن
indispose
U
اماده ساختن
domiciliate
U
مقیم ساختن
disjoin
U
بی ربط ساختن
minify
U
خرد ساختن
assimilated
U
شبیه ساختن
subverts
U
واژگون ساختن
equates
U
معادله ساختن
disabling
U
ناتوان ساختن
internalization
U
درونی ساختن
demask
U
عریان ساختن
discovers
U
مکشوف ساختن
discovering
U
مکشوف ساختن
equated
U
معادله ساختن
delimitation
U
محدود ساختن
discovered
U
مکشوف ساختن
nidify
U
لانه ساختن
fling
U
روانه ساختن
assimilate
U
شبیه ساختن
incardinate
U
متران ساختن
inactivate
U
ناکنش ور ساختن
idealization
U
ارمانی ساختن
graved
U
منقوش ساختن
mutualize
U
دوسره ساختن
neologize
U
واژههای نو ساختن
flings
U
روانه ساختن
flinging
U
روانه ساختن
delectate
U
مشعوف ساختن
minimises
U
کمینه ساختن
diversify
U
گوناگون ساختن
validated
U
معتبر ساختن
gaunt
U
زننده ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com