English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
receive attention U مورد توجه واقع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appose U مورد سوال واقع شدن
to incur a criticism U مورد انتقاد واقع شدن
objective point U سمت مورد توجه
unregarded U مورد توجه قرارنگرفته
polestar U هادی مورد توجه
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
favouritism U افراد مورد توجه
object point U سمت مورد توجه
wraparound U ی مورد استفاده واقع شده باشد
to meet any one's a U مورد تحسین کسی واقع شدن
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
anathema U هرچیزی که مورد لعن واقع شود
to incur the odium of somebody U مورد خشم کسی واقع شدن
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
steal the show <idiom> U دراجرا مورد توجه بودن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
get into a row U مورد سرزنش واقع شدن توی دردسر افتادن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
annotation U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
annotations U توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
postmortem U پس از واقع
post mortem U پس از واقع
indeed U در واقع
substantially U در واقع
situate U واقع در
situating U واقع در
situated or situate U واقع
situates U واقع در
bestead U واقع
As it were U در واقع
in reality U در واقع
realists U واقع بین
dereism U واقع گریزی
superjacent U واقع درفوق
realism U واقع گرائی
sublunar U واقع در زیرقمر
realist U واقع گرا
life like U واقع نما
initials U واقع در اغاز
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
realism U واقع گرایی
objectivity U واقع بینی
osculant U واقع شونده
sets U واقع شده
realists U واقع گرا
setting up U واقع شده
realism U واقع بینی
lumbar U واقع در کمر
realist U واقع بین
situated U واقع در جایگزین
vega U نسر واقع
situated U واقع شده در
limitrophe U واقع در مرز
vertical U واقع در نوک
onshore U واقع در ساحل
vanward U واقع درجلو
extraception U واقع نگری
procephalic U واقع در جلو سر
extreme position U واقع درمنتهاالیه
hinder U واقع درعقب
down to earth U واقع بین
occur U واقع شدن
transpontine U واقع در انسوی پل
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
down-to-earth U واقع بین
nether U واقع در زیر
nether U واقع در پایین
sinisteral U واقع درسمت چپ
situated or situate U واقع شده
haemal U واقع درسوی دل
hypodermal U واقع در زیرپوست
initial U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
subjacent U واقع در زیر
initialing U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
yonder U واقع درانجا
hindered U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
hinders U واقع درعقب
flight from reality U واقع گریزی
precordial U واقع در پیش دل
dichasial U واقع در دو طرف
shipside U واقع در کنارکشتی
postern U واقع درعقب
it lies on the east of U در خاور واقع
initialling U واقع در اغاز
set U واقع شده
to come to pass U واقع شدن
centric U واقع درمرکز
to take place U واقع شدن
lied U واقع شدن
realistic U واقع بین
intervascular U واقع در میان رگ ها
untrue U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
realistic U واقع گرایانه
trumped-up U خلاف واقع
realistically U واقع بین
take place U واقع شدن
lies U واقع شدن
realistically U واقع گرایانه
located inside U تو واقع شده
lie U واقع شدن
intradermic U واقع در زیرپوست
mean U واقع دروسط
intramontane U واقع در کوهستان
initiatory U واقع در اول
meanest U واقع دروسط
capsulate U واقع درکپسول
axile U واقع درمحور
alpha lyrae U نسر واقع
intralogical U واقع در حدودمنطق
meaner U واقع دروسط
intradermal U واقع در زیرپوست
intermundane U واقع در میان دو جهان
postcardinal U واقع در پشت قلب
pantropical U واقع در مناطق حاره
it never occurred again U دیگر واقع نشد
intermural U واقع در میان دیوارها
citied U واقع شده در شهر
mediating U درمیان واقع شدن
interplanetary U واقع در بین سیارات
nodal U واقع درنزدیک گره
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
post natal U واقع شونده پس از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
hypogeal U واقع در شکم خاک
mediates U درمیان واقع شدن
hypogastric U واقع در زیر شکم
mediated U درمیان واقع شدن
mediate U درمیان واقع شدن
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
lateral U واقع درخط افقی
pragmatics U فعال واقع بین
half way U واقع در نیمه راه
haemal U واقع درسوی چپ سینه
pantropic U واقع در مناطق حاره
avail U دردسترس واقع شدن
southwestern U واقع در جنوب غربی
to come in useful U سودمند واقع شدن
pre ocular U واقع در جلو چشم
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
intermediate U در میان واقع شونده
acceptableness U مقبول واقع شدن
terminals U واقع در نوک پایان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
moral realism U واقع نگری اخلاقی
intra uterine U واقع در درون زهدان
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
extern U فاهری واقع در خارج
midship U واقع درمیان کشتی
midmost U واقع در عین وسط
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
intracellular U واقع در درون سلول
mid most U واقع در عین وسط
interurban U واقع در میان شهرها
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
endocardial U واقع دردرون قلب
first world U واقع دراروپای غربی
precostal U واقع در پیش دنده ها
head U دربالا واقع شدن
ventral U واقع بر روی شکم
prehepatic U واقع در جلو جگر
premedial U واقع در نیمه قدامی
premedian U واقع در نیمه قدامی
cislunar U واقع درجو قمر
interscapular U واقع در میان دو کتف
interseptal U واقع در میان جدارها
interseptal U واقع در میان پره ها
downstairs U واقع در طبقه زیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com