Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sinuous
U
موجی
flecky
U
موجی
flexuose
U
موجی
flexuous
U
موجی
flexural
U
موجی
sinuate
U
موجی
undulatory
U
موجی
wavelike
U
موجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radiant energy
U
نیروی موجی
cyma reversa
U
موجی جمع
cyma recta
U
موجی افتاده
cyma
U
گچ بری موجی
impedance level
U
مقاومت موجی
doucine
U
گچ بری موجی
cima
U
گچ بری موجی
cyma
U
گچ بری موجی
waviness
U
حالت موجی
wave mecanics
U
مکانیک موجی
wave function
U
تابع موجی
undulatory current
U
جریان موجی
gorge
U
[گچ بری موجی]
sinuous flow
U
جریان موجی
sinuosity
U
حرکت موجی
corrugate
U
موجی شدن
threads
U
موجی کردن
thread
U
موجی کردن
wave motion
U
حرکت موجی
full wave rectifier
U
یکسوکننده تمام موجی
half wave rectifier
U
یکسوکننده نیم موجی
steady state wave motion
U
حرکت موجی پایا
ripple sort
U
مرتب کردن موجی
schrodinger wave mechanics
U
مکانیک موجی شرودینگر
sinuate
U
دارای حاشیه موجی
undulation
U
حرکت موجی زیروبم
plungers
U
موجی که ناگهان می شکند
vermiculate
U
دارای خطوط موجی
plunger
U
موجی که ناگهان می شکند
sinuous
U
دارای شیارهای موجی
crisfate
U
دارای حاشیه موجی
shell-shocked
U
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
repand
U
دارای حاشیه موجی
cymatium
U
گچ بری موجی شکل
waving
U
موجی بودن موج زدن
wave
U
موجی بودن موج زدن
waved
U
موجی بودن موج زدن
spiller
U
موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
shoulder
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
undulaory
U
موجی نوسانی موج نما
corrugated iron
U
اهن موجی یاچین دار
waves
U
موجی بودن موج زدن
shouldered
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
ripple
U
بطور موجی حرکت کردن
rippled
U
بطور موجی حرکت کردن
rippling
U
بطور موجی حرکت کردن
shouldering
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
ripples
U
بطور موجی حرکت کردن
shoulders
U
سمت موجی که هنوز نشکسته
A wave of anger swept over the entire world .
U
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
radiant flux
U
درجه نشر و تراوش نیروی موجی
cosmic microwave radiation background
U
زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
creese
U
یکجور خنجر که تیغه ان موجی است
surge
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surges
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
surged
U
برق موجی از هوا تشکیل موج دادن
kymograph
U
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
pitches
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
strigil
U
برس یاماهوت پاکن مخصوص بدن یکرشته تزئینات موجی ساختمان
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnetic wave
U
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
bow wave
U
موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
damped wave
U
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
huygen's principle
U
قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
sinuous weft
U
نخ پود زیر
[این نخ چون معمولا نازکتر است در موقع پودگذاری بین تارها، حالت موجی یا سینوسی به خود می گیرد لذا به این اسم نیز نامیده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com