English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
symbion U موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formicarm U زندگی دسته جمعی موریانه
formicary U زندگی دسته جمعی موریانه
choir U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs U بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
coaction U عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
in chorus U دسته جمعی
processional U دسته جمعی
en masse U دسته جمعی
ensemble U دسته جمعی
collective U دسته جمعی
social U دسته جمعی
communal U دسته جمعی
ensembles U دسته جمعی
all together U دسته جمعی
in company U دسته جمعی
poll U اخذرای دسته جمعی
teamwork U کار دسته جمعی
in mass U بطور دسته جمعی
processions U حرکت دسته جمعی
salvoes U فریاد دسته جمعی
polls U اخذرای دسته جمعی
collective fire U اتش دسته جمعی
polled U اخذرای دسته جمعی
salvo U فریاد دسته جمعی
procession U حرکت دسته جمعی
power play U حمله دسته جمعی
collective security U تامین دسته جمعی
genocide U کشتار دسته جمعی
picnic U گردش دسته جمعی
picnic U دسته جمعی خوردن
picnicked U گردش دسته جمعی
picnicked U دسته جمعی خوردن
volley bombing U شلیک دسته جمعی
ingrow U بطور دسته جمعی
picnics U دسته جمعی خوردن
picnics U گردش دسته جمعی
gang punch U منگنه دسته جمعی
paraded U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading U تظاهرات عملیات دسته جمعی
gang U دسته جمعی عمل کردن
flutters U بال زنی دسته جمعی
scot ant lot U جریمه یامالیات دسته جمعی
fluttered U بال زنی دسته جمعی
flutter U بال زنی دسته جمعی
fluttering U بال زنی دسته جمعی
gangs U دسته جمعی عمل کردن
callective note U بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
collectivism U وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
terpsichore U رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
anthem U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthems U سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
acapella U اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
part song U آواز دسته جمعی بدون ساز
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
litany U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
antistrophe U حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
Ouroboros U نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
team U بصورت دسته یاتیم درامدن
teams U بصورت دسته یاتیم درامدن
squads U دسته بصورت جوخه یادسته دراوردن
squad U دسته بصورت جوخه یادسته دراوردن
sheave U دسته کردن بصورت بافه دراوردن
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
poussette U رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee U مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus U مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
Millefleurs design U طرح هزاران گل [در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
togetherness U همزیستی
coexistence U همزیستی
symbiosis U همزیستی
synoecy U همزیستی
co existance U همزیستی
commensalism U همزیستی
synoeky U همزیستی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
mutualism U همزیستی دوموجود
peaceful coexistance U همزیستی مسالمت امیز
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
mutualize U بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify U بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
additive U جمعی
collective bargaining U جمعی
plural U جمعی
massing U جمعی
masses U جمعی
mass U جمعی
collective U جمعی
aggregative U جمعی
additives U جمعی
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
collective goods U کالاهای جمعی
mass contagion U سرایت جمعی
mass hysteria U هیستری جمعی
collective protection U حفافت جمعی
collective responsibility U مسئوولیت جمعی
collective unconscious U ناهشیار جمعی
collective ownership U مالکیت جمعی
collective mind U ذهن جمعی
collective liability U بدهی جمعی
collectedness U جمعی حواس
collective bargaining U معامله جمعی
collective agreement U توافق جمعی
mass communication U ارتباط جمعی
collective behavior U رفتار جمعی
cumulative error U خطای جمعی
mass education U اموزش جمعی
aggregate operator U عملگر جمعی
sum check U مقابله جمعی
sum term U لفظ جمعی
gunner U جمعی توپخانه
aggregate function U عمل جمعی
processional U سروددسته جمعی
gunners U جمعی توپخانه
scrutin deliste U رای جمعی
collective self reliance U خوداتکائی جمعی
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
infantrymen U جمعی پیاده نظام
infantryman U جمعی پیاده نظام
mass media U وسایل ارتباط جمعی
permanent party U جمعی دایمی یکان
volley U شلیک بطوردسته جمعی
nonoperating strength U جمعی غیرفعال در یکان
volleys U شلیک بطوردسته جمعی
paratroopers U جمعی یکان چترباز
paratrooper U جمعی یکان چترباز
volleying U شلیک بطوردسته جمعی
certes U خاطر جمعی تحقیق
volleyed U شلیک بطوردسته جمعی
synergism U کار توام ودسته جمعی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
gang days U روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
gaffe U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger [British E] U اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation U جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
gang week U هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
assort U دسته دسته شدن
trooped U دسته دسته شدن
troop U دسته دسته شدن
groups U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
sect U دسته دسته مذهبی
sects U دسته دسته مذهبی
regiment U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
regiments U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
streams of people U دسته دسته مردم
shoals of people U دسته دسته مردم
trooping U دسته دسته شدن
windrow U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
strophe U چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
pomegrenate design U طرح گل اناری [این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock U طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
fcc U شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
polygarchy U حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
round robin (letter) <idiom> U نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
bound U موجود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com