Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
built in
U
موجود در داخل چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intravenously
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
inside of
U
داخل و یا توی چیزی
bobber
U
کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
polymorph
U
عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio
U
نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
implied malice
U
سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
existing
U
موجود
extant
U
موجود
handiest
U
موجود
inesse
U
موجود
entity
U
موجود
entities
U
موجود
life
U
موجود
disposal
U
موجود
going
U
موجود
in store
U
موجود
stocked
U
موجود
handy
U
موجود
handier
U
موجود
stock
U
موجود
existent
U
موجود
on hand
U
موجود
available
U
موجود
to the fore
U
موجود
bound
U
موجود
lives
U
موجود
presenting
U
موجود اماده
presented
U
موجود اماده
presents
U
موجود اماده
inexistent
U
غیر موجود
to be there
U
موجود بودن
present
U
موجود اماده
fleet in being
U
ناوگان موجود
availability
U
موجود بودن
spot goods
U
کالاهای موجود
available goods
U
کالاهای موجود
available balance
U
مانده موجود
gremlins
U
موجود وهمی
ready money
U
پول موجود
gremlin
U
موجود وهمی
effective strength
U
استعدادرزمی موجود
records available
U
اطلاعات موجود
real
U
واقعی موجود
wight
U
موجود زنده
existing circumstances
U
شرایط موجود
biotype
U
موجود همزیست
status quo
U
وضع موجود
thing
U
لباس موجود
to have in stock
U
موجود داشتن
dermatome
U
قسمت خارجی یک موجود
preexistent
U
ازلیت موجود از قبل
extant
U
نسخهء موجود و باقی
back order
U
اماد غیر موجود
biogenic
U
موجد موجود زنده
clara
U
هدف موجود نیست
available supply rate
U
نواخت اماد موجود
anaerobe
U
موجود غیر هوازی
supermen
U
موجود مافوق انسان
hygroscopic moisture
U
رطوبت موجود در هوا
hemophile
U
موجود خون دوست
undertone
U
ته صدا موجود در زمینه
undertones
U
ته صدا موجود در زمینه
organism
U
ترکیب موجود زنده
organisms
U
ترکیب موجود زنده
superman
U
موجود مافوق انسان
uric
U
موجود در ادرار پیشابی
The root of exisiting differences.
U
ریشه اختلافات موجود
all available
U
تمام توپخانه موجود
being
U
موجود زنده شخصیت
freeing
U
موجود در دیسک یا حافظه
virtual
U
موجود بالقوه تقدیری
microorganism
U
موجود ذره بینی
nonentity
U
چیز غیر موجود
on hand
U
وسایل موجود درانبار
free
U
موجود در دیسک یا حافظه
freed
U
موجود در دیسک یا حافظه
frees
U
موجود در دیسک یا حافظه
polyembryony
U
موجود چند جنینی
nonentities
U
چیز غیر موجود
stock accounting
U
حساب کالاهای موجود
water hardness
U
[میزان املاح موجود در آب]
microorganisms
U
موجود ذره بینی
solute
U
جسم حل شده موجود در محلول
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
symbiont
U
موجود زنده اجتمای یا همزی
banshee
U
موجود وهمی بشکل روح
humus
U
موار الی موجود در خاک
hydrotaxis
U
واکنش موجود زنده نسبت به اب
NO VACANCIES
U
اتاق خالی موجود نیست.
hypostasis
U
موجود فرضی حالت تعلیق
humidity
U
میزان بخار اب موجود درهوا
banshees
U
موجود وهمی بشکل روح
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
taxis
U
واکنش موجود زنده در برابرگرایش
ammunition available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops
U
مهمات موجود در دست یگانها
avaiiability
U
موجود بودن بدرد خوردن
ubiquitous
U
همه جا حاضر موجود درهمه جا
available supply rate
U
نواخت اماد مهمات موجود
beach reserves
U
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
satyrs
U
موجود نیمه انسان ونیمه بز
menu
U
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
satyr
U
موجود نیمه انسان ونیمه بز
menus
U
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
armaments
U
جنگ افزار موجود روی وسیله
There are no tickets available for tonight .
U
بلیط برای امشب موجود نیست
nucleon
U
پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
biont
U
واحد مستقل موجود زنده سلول
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
armament
U
جنگ افزار موجود روی وسیله
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
abiogenesis
U
ایجاد موجود زنده از موادبی جان
We dont have it in stock .
U
این جنس موجود نیست ( نداریم )
cybercafe
U
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
availability edit
U
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
addressability
U
کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
radicalism
U
اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
zaps
U
حذف داده موجود در فضای کاری
sylph
U
روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
keratin
U
ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
line item
U
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
zapped
U
حذف داده موجود در فضای کاری
zap
U
حذف داده موجود در فضای کاری
zapping
U
حذف داده موجود در فضای کاری
insides
U
داخل
aboard
U
داخل
anie
U
داخل
within
U
در داخل
withindoors
U
در داخل
interiors
U
داخل
interior
U
داخل
within
<prep.>
U
در داخل
inside
<adv.>
<prep.>
U
در داخل
interiorly
U
از داخل
intra
U
داخل
lineball
U
داخل
inside
U
داخل
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
delivery forecast
U
پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
aprFs-ski
U
فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
backtab
U
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
dock warrant
U
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
peripheral
U
فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
To pool resources to gether .
U
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
net storage
U
انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
staged crews
U
خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
gamodeme
U
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
This is the oldest Persian script in existence.
U
این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
entered
U
داخل کردن
enters
U
داخل شدن
to walk in
U
داخل شدن
incorporate
U
داخل کردن
to step inside
U
داخل شدن
to step in
U
داخل شدن
entered
U
داخل شدن
enter
U
داخل شدن
inward
U
داخل رونده
ingratiated
U
داخل کردن
on line
U
داخل رده
incorporates
U
داخل کردن
interns
U
داخل شدن در
enter
U
داخل کردن
ingratiate
U
داخل کردن
ingratiates
U
داخل کردن
impenetrable
U
داخل نشدنی
ingratiating
U
داخل کردن
to line-jump
U
داخل صف زدن
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
interning
U
داخل شدن در
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
to cut in line
U
داخل صف زدن
enters
U
داخل کردن
anieoro
U
به طرف داخل
anieoro
U
از داخل به خارج
incorporating
U
داخل کردن
implosion
U
انفجار از داخل
to work in
U
داخل کردن
intermolecular
U
در داخل ذرات
interior wiring
U
سیمکشی داخل
introgresseive
U
داخل شونده
inside wiring
U
سیمکشی داخل
inhaul
U
به داخل کشنده
inhaul
U
به داخل کشیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com