Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
opposed piston engine
U
موتور پیستون روبرو متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
apposed engine
U
موتور روبرو
double piston engine
U
موتور پیستون مضاعف
opposed piston engine
U
موتور سیلندر روبرو
horizontally opposed engine
U
موتور تخت روبرو
wrist pin
U
پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
flat twin engine
U
موتور بوکسر دو سیلندر موتور سیلندر متقابل با دوسیلندر
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
motoring
U
گرداندن موتور اصلی توسط استارتر بمنظوری جزاستارت موتور
engine
U
موتور بنزینی موتور احتراق داخلی
external combustion engine
U
موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
variable geometry engine
U
موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
engine mounting
U
نصب موتور قرارگاه موتور
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
piston head
U
کف پیستون
piston
U
پیستون
pistons
U
پیستون
plunger
U
پیستون
plungers
U
پیستون
piston cover
U
کف پیستون
frontal
U
روبرو
adverse
U
روبرو
head on
U
روبرو
opposites
U
روبرو
afront
U
روبرو
head-on
U
روبرو
opposite
U
روبرو
vis-a-vis
U
روبرو
vis a vis
U
روبرو
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
jacket
U
بوش پیستون
connecting rod
U
دسته پیستون
piston rod
U
دسته پیستون
jackets
U
بوش پیستون
piston clearnce
U
فاصله پیستون
piston cover
U
پوشش پیستون
piston ring
U
رینگ پیستون
piston pressure
U
فشار پیستون
piston crown
U
تاج پیستون
piston guide
U
راهنمای پیستون
piston packing
U
لائی پیستون
piston area
U
سطح پیستون
plunger
U
پیستون غوطهای
piston stroke
U
ضربه پیستون
pump piston
U
پیستون پمپ
plunger piston
U
پیستون شناور
piston speed
U
سرعت پیستون
plungers
U
پیستون شناور
plungers
U
پیستون غوطهای
plunger
U
پیستون شناور
confronts
U
روبرو شدن با
opposites
U
وارونه از روبرو
opposed
U
روبرو مواجه
facing pages
U
صفحات روبرو
opposites
U
روبرو معکوس
opposite
U
روبرو معکوس
opposite
U
وارونه از روبرو
confront
U
روبرو شدن با
full view
U
نمای روبرو
the house over the way
U
خانه روبرو
stand up to
U
روبرو شدن با
on the opposite side
U
در طرف روبرو
confronting
U
روبرو شدن با
up against
<idiom>
U
روبرو شدن با
confronted
U
روبرو شدن با
head wind
U
باد روبرو
slip ring induction motor
U
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
back stroke
U
ضربه برگشت پیستون
connecting rod bolt
U
پیچ دسته پیستون
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
brake piston cup
U
رینگ پیستون ترمز
forked connecting rod
U
دو شاخ دسته پیستون
rotary piston compressor
U
کمپرسور پیستون دار
piston travel
U
طول ضربه ی پیستون
piston displacement
U
تغییر مکان پیستون
piston pin
U
اشپیل پایین پیستون
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
throttling rod
U
پیستون نافم روغن
front
U
فرمان سر روبرو جلو
acounter
U
روبرو شدن بادشمن
to stand up to one's opponent
U
با حریف روبرو شدن
encountered
U
روبرو شدن بادشمن
diagonally
U
ازگوشهای بگوشه روبرو
encounter
U
روبرو شدن بادشمن
affront
روبرو دشنام دادن
fronting
U
فرمان سر روبرو جلو
vis a vis
U
شخص روبرو درمقابل
encountering
U
روبرو شدن بادشمن
encounters
U
روبرو شدن بادشمن
vis-a-vis
U
شخص روبرو درمقابل
double squirrel cage motor
U
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
ram
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
rams
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
balanced actuator
U
سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rammed
U
دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator
U
سیلندر پیستون عمل کننده
opposability
U
امادگی برای روبرو گذاشتن
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
to face the music
U
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
stand up to someone
<idiom>
U
شجاعت روبرو شدن را داشتن
oil scraper
U
رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
seizes
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized
U
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
volte face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte-face
U
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
there is a fire opposites
U
در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to take the bull by the horns
U
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
single phase induction motor
U
موتور القائی یک فازه موتور اندوکسیونی یک فازه
punches
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
U
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
clearance volume
U
کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
before bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
after bottom center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
before top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
after top center
U
تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
countering
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
polar
U
متقابل
opposing
U
متقابل
countered
U
متقابل
interactive
U
متقابل
interactional
U
متقابل
counter
U
متقابل
opposed
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
mutual
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
counter
U
ضربت متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
countered
U
ضربت متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
countering
U
ضربت متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
inter play
U
اثر متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
antitype
U
نوع متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
m
U
القاگری متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com