Perdic | موازنه مثبت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (6 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	active balance U	موازنه مثبت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	favorable balance of trade U	موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
	favourble balance of trade U	تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
Other Matches

	positive U	قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
	positive externalities U	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
	counterbalanced U	موازنه
	balance U	موازنه
	counterbalance U	موازنه
	equilibrator U	موازنه
	balances U	موازنه
	equilibrium U	موازنه موازنه
	equilibrium U	موازنه
	counterbalances U	موازنه
	equilibration U	موازنه
	compensating reservoir U	حوض موازنه
	charge balance U	موازنه بار
	counterbalanced U	موازنه کردن
	compensation level U	تراز موازنه
	equilibrate U	موازنه کردن
	equilibrium U	موازنه و تعادل
	compensation point U	نقطه موازنه
	counterbalance U	موازنه کردن
	counterbalances U	موازنه کردن
	trade balance U	موازنه تجارتی
	material balance U	موازنه مواد
	libratory U	موازنه کننده
	equilibrist U	طرفدارسیاست موازنه
	trade balance U	موازنه تجاری
	to strike a balance U	موازنه دراوردن
	to rule off U	موازنه کردن
	adverse balance U	موازنه منفی
	balance of trade U	موازنه تجاری
	balances of payments U	موازنه پرداختها
	balancing reservoir U	حوض موازنه
	balance of payments U	موازنه پرداختها
	mass balance U	موازنه جرم
	stabilize U	بحالت موازنه دراوردن
	stabilize U	به حالت موازنه در اوردن
	stabilising U	به حالت موازنه در اوردن
	stabilized U	بحالت موازنه دراوردن
	stabilizes U	بحالت موازنه دراوردن
	stabilized U	به حالت موازنه در اوردن
	balanced reaction U	واکنش موازنه شده
	stabilizes U	به حالت موازنه در اوردن
	stabilising U	بحالت موازنه دراوردن
	stabilises U	به حالت موازنه در اوردن
	stabilises U	بحالت موازنه دراوردن
	balance U	موازنه تتمه حساب
	balance U	موازنه کردن تعادل
	balance U	موازنه صورت وضعیت
	balances U	موازنه تتمه حساب
	balances U	موازنه کردن تعادل
	balances U	موازنه صورت وضعیت
	The policy of balance of power. U	سیاست موازنه قدرت
	strike a balance U	موازنه بدست اوردن
	stabilised U	به حالت موازنه در اوردن
	stabilised U	بحالت موازنه دراوردن
	deficits U	کسر موازنه کمبود سرمایه
	birling U	مسابقه موازنه روی تیرشناور در اب
	mercantilist U	طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
	balance of international payment U	موازنه پرداختهای بین المللی
	deficit U	کسر موازنه کمبود سرمایه
	mercantilism U	سیاست موازنه بازرگانی کشور
	skid fin U	باله موازنه در هواپیمای دوباله
	english hand balance U	بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
	poise U	وزنه متحرک بحالت موازنه دراوردن
	deficits U	کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
	roadwheel arm U	بازوی چرخ جاده اهرم موازنه شنی
	deficit U	کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
	candlesticks U	بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
	swan scale U	تعادل ژیمناست روی یک پاروی چوب موازنه
	long run equilibrium U	موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
	declaratory U	مثبت
	affirmatory U	مثبت
	justificatory U	مثبت
	positive U	مثبت
	affirmative U	مثبت
	poss U	مثبت
	assertive U	مثبت
	dish rag U	حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
	thermostatics U	اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
	positive brush U	زغال مثبت
	positive charge U	بار مثبت
	positivity U	مثبت بودن
	posivite ray U	پرتو مثبت
	positive balance U	مانده مثبت
	positive correlation U	همبستگی مثبت
	positive acceleration U	شتاب مثبت
	nonposetive U	غیر مثبت
	yea U	رای مثبت
	zincoid U	قطب مثبت
	positive modulation U	پخش مثبت
	positive column U	ستون مثبت
	positive conductor U	سیم مثبت
	positively skewed U	چوله مثبت
	positive side U	بخش مثبت
	positive plate U	صفحه مثبت
	positive feedback U	بازخورد مثبت
	positive relation U	رابطه مثبت
	positive feedback U	واخوراند مثبت
	positive film U	فیلم مثبت
	positive glow U	شعله مثبت
	positive logic U	منطق مثبت
	positive reinforcement U	تقویت مثبت
	positive modulation U	تحمیل مثبت
	positive potential U	پتانسیل مثبت
	positive sign U	علامت مثبت
	positive element U	سازه مثبت
	positive transmission U	پخش مثبت
	positive transference U	انتقال مثبت
	positive transfer U	انتقال مثبت
	positive slope U	شیب مثبت
	positive lead U	سیم مثبت
	positive wire U	سیم مثبت
	positive economics U	اقتصاد مثبت
	positive electricity U	الکتریسیته مثبت
	positive electricity U	برق مثبت
	positive electrode U	الکترد مثبت
	positive skewness U	چولگی مثبت
	positive pole U	قطب مثبت
	cation U	یون مثبت
	hot-wired U	سیم مثبت
	plus U	افزودن به مثبت
	an a answer U	پاسخ مثبت
	aye U	رای مثبت
	affirmatively U	بطور مثبت
	active balance U	مانده مثبت
	anode U	الکترود مثبت
	positivism U	مثبت گرایی
	hot wire U	سیم مثبت
	hot-wire U	سیم مثبت
	hot-wiring U	سیم مثبت
	hot-wires U	سیم مثبت
	anodes U	الکترود مثبت
	affirmative U	عبارت مثبت
	assertion U	افهار مثبت
	pro- U	جنبه مثبت
	pro U	جنبه مثبت
	false positive U	مثبت کاذب
	anodes U	قطب مثبت
	if so U	در صورت مثبت
	affirmative	اظهار مثبت
	anode U	قطب مثبت
	positron U	ذره کوچک مثبت
	positive skewness U	عدم تقارن مثبت
	anode U	قطب مثبت باطری
	to answer in the a U	پاسخ مثبت دادن
	positive post U	قطب مدار مثبت
	positive terminal U	قطب مدار مثبت
	anodes U	قطب مثبت باطری
	positive integer U	عدد صحیح مثبت
	factorial U	حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
	yea-sayer U	گوینده [رای] مثبت
	crater in positive carbon U	گودی کربن مثبت
	take down <idiom> U	مثبت وضبط صحبتها
	look at the world through rose-colored glasses <idiom> U	خیلی مثبت بودن
	averment U	افهار قطعی یا مثبت
	positive feeder U	سیم تغذیه مثبت
	yea U	بلکه رای مثبت
	positive definite matrix U	ماتریس همیشه مثبت
	positively U	محققا" بطور مثبت
	positive cotton effect U	پدیده مثبت کاتن
	cardinals U	عدد صحیح مثبت
	cardinal U	عدد صحیح مثبت
	positive integer U	عدد صحیح مثبت [ریاضی]
	anodize U	بصورت قطب مثبت در اوردن
	anode U	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
	anodes U	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
	amphoteric U	دارای برق مثبت و منفی
	to yet had it U	طرف مثبت اکثریت را دارند
	hydrogen ion U	یون +H با بار الکتریکی مثبت
	polar U	دارای الکتریسیته مثبت و منفی
	anode glow U	شعله مثبت فضای روشن اند
	polarity U	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
	The pros and cons ( of something ) . U	جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
	unipolar U	سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
	polarities U	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
	polarities U	تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
	charge neutrality U	تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
	plus signs U	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
	plus sign U	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
	polarity U	تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
	plus U	که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
	bipolar U	استفاده از سط وح ولتاژ مثبت و منفی برای نمایش اعداد دودویی
	cation U	یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
	anticathode U	قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
	reverse U	وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
	reversed U	وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
	reverses U	وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
	reversing U	وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
	equilibrator U	دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
	polarity U	بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
	polarities U	بررسی ایکه کدام ترمینال الکتریکی مثبت و کدام یک منفی است
	complementation U	سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
	leontief matrix U	اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
	unipolar U	که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
	voltage balance U	موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
	equiponderate U	موازنه کردن هم وزن کردن
	bipolar U	روش ارسال که از سطح ولتاژهای متفاوت مثبت و منفی برای نمایش دودویی استفاده میکند و صفر دودویی در سطح صفر نمایش داده میشود
	positive U	سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
	non return to zero U	سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد