Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lion heart
U
مواد فلزی که درنتیجه قال کردن معدن بدست می ایدوتااندازهای ناپاک است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
purpurin
U
رنگ ارغوان یا قرمز
[که از تلفیق روناس با ترکیبات فلزی دیگر بدست می آید.]
veinstone
U
کلوخه فلزی کلوخه معدن دار سنگ فلز
pollutes
U
ناپاک کردن
fouls
U
ناپاک کردن
polluting
U
ناپاک کردن
fouled
U
ناپاک کردن
fouler
U
ناپاک کردن
pollute
U
ناپاک کردن
polluted
U
ناپاک کردن
foul
U
ناپاک کردن
foulest
U
ناپاک کردن
plate
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
U
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
trachle
U
ناپاک کردن چرک کردن
shaft inset
[shaft station]
U
راهروی معدن
[ایستگاه معدن]
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
U
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
mine
U
معدن حفر کردن
quarrying
U
استخراج کردن معدن
prospects
U
معدن کاوی کردن
mines
U
معدن حفر کردن
mines
U
معدن کشی کردن
mined
U
معدن کشی کردن
quarries
U
استخراج کردن معدن
quarry
U
استخراج کردن معدن
mine
U
معدن کشی کردن
prospect
U
معدن کاوی کردن
prospected
U
معدن کاوی کردن
prospecting
U
معدن کاوی کردن
mined
U
معدن حفر کردن
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
quarrying
U
اشکار کردن معدن سنگ
quarry
U
اشکار کردن معدن سنگ
mineralize
U
تبدیل بسنگ معدن کردن
quarries
U
اشکار کردن معدن سنگ
foulest
U
ناپاک
squalid
U
ناپاک
fouled
U
ناپاک
foul
U
ناپاک
fouls
U
ناپاک
unwell
U
ناپاک
impure
U
ناپاک
unclean
U
ناپاک
fouler
U
ناپاک
immund
U
ناپاک
unwholesome
U
ناپاک
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
vitiated
U
ناپاک ساختن
vitiate
U
ناپاک ساختن
impurely
U
بطور ناپاک
vitiating
U
ناپاک ساختن
vitiates
U
ناپاک ساختن
trepanation
U
مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
birdcages
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcage
U
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
metallizo
U
فلزی کردن
metals
U
فلزی کردن
metal
U
فلزی کردن
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
galvanises
U
ابکاری فلزی کردن
galvanizes
U
ابکاری فلزی کردن
galvanised
U
ابکاری فلزی کردن
galvanize
U
ابکاری فلزی کردن
galvanising
U
ابکاری فلزی کردن
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
to shuffle from hand to hand
U
دست بدست کردن
to gain time
U
دست بدست کردن
getting
U
بدست اوردن فراهم کردن
get
U
بدست اوردن فراهم کردن
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
bought
U
خریداری کردن بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن فراهم کردن
chimney-crane
U
[میله فلزی برای آویزان کردن غذا]
dimpling
U
پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی
reap
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaped
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reaping
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
nine's complement
U
که با کم کردن هر رقم عدد از 9 بدست می آید
reaps
U
جمع اوری کردن بدست اوردن
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
U
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
flans
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flan
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
complement
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complements
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
complementing
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
complemented
U
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
mineralize
U
مواد معدنی جمع کردن
locks
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lapped
U
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
lock
U
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lap
U
جفت کردن دوسطح فلزی بهم باسایش سنباده نرم
blowout disc
U
دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
complements
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
grosser
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complemented
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossest
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complements
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grosses
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
complementing
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented
U
با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complement
U
با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
grossing
U
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
mainlined
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
mainline
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlining
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
shoot up
<idiom>
U
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
cure meat
U
نمک سود کردن مواد غذایی
mainlines
U
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
they fought with courage
U
درنتیجه
as a result
<adv.>
U
درنتیجه
in consequence of
U
درنتیجه
thereupon
U
درنتیجه
by impl
<adv.>
U
درنتیجه
in this manner
<adv.>
U
درنتیجه
in this wise
<adv.>
U
درنتیجه
in this vein
<adv.>
U
درنتیجه
for this reason
<adv.>
U
درنتیجه
for that reason
<adv.>
U
درنتیجه
as a result of this
<adv.>
درنتیجه
in this sense
<adv.>
U
درنتیجه
in consequence
<adv.>
U
درنتیجه
by implication
<adv.>
U
درنتیجه
along of
U
درنتیجه
insofar
<adv.>
U
درنتیجه
as a consequence
<adv.>
U
درنتیجه
hence
<adv.>
U
درنتیجه
in this way
<adv.>
U
درنتیجه
whereby
<adv.>
U
درنتیجه
therefore
<adv.>
U
درنتیجه
in this respect
<adv.>
U
درنتیجه
thus
[therefore]
<adv.>
U
درنتیجه
at that
[at that provocation]
<adv.>
U
درنتیجه
in so far
<adv.>
U
درنتیجه
thereat
<adv.>
U
درنتیجه
thereupon
<adv.>
U
درنتیجه
consequently
<adv.>
U
درنتیجه
from
U
درنتیجه
subsequently
<adv.>
U
درنتیجه
snap swivel
U
حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
keying material
U
مواد موردلزوم برای رمز کردن کلمات
therewith
U
فورا درنتیجه ان
tabitude
U
ضعف درنتیجه تب دق
even tual
U
درنتیجه اینده
hereupon
U
درنتیجه این
traveler
U
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
tabescence
U
ضعف درنتیجه تب دق یا سل نخاع
in the wake of
<idiom>
U
درنتیجه ،شرح ذیل
what with
<idiom>
U
برای اینکه ،درنتیجه
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
kopfring
U
حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
homogeny
U
همانندی درنتیجه داشتن یک اصل
double or quits
U
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
senile keratosis
U
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
it will wear to your shape
U
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
quaker's meeting
U
انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
degreasing
U
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
center fire
U
اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
engram
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
haplosis
U
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
hear footsteps
U
عدم توجه به وفیفه درنتیجه نزدیک شدن حریف
engramme
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
grader
U
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
rack
U
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
avulsion
U
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
mined
U
معدن
chalcopyrite
U
معدن مس
copper mine
U
معدن مس
mineral
U
معدن
mine
U
معدن
mines
U
معدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com