Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
quoth
U
گفتم
quoth i
U
گفتم
i told him not to go
U
به او گفتم نرو
i merely told him that
U
همینقدربه او گفتم که
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
i merely told him that
U
فقط به او گفتم که
i told him not to go
U
به او گفتم نرود
Mark my words . Remember what I told you .
U
یادت باشد چه گفتم
I was saying to myself that. . .
U
داشتم تو دلم می گفتم که ...
isaid in my last
U
در اخرین نامه خود گفتم
I kept saying it tI'll I was blue in the face.
U
آنقدر گفتم با زبانم مودرآورد
There you are, what did I tell you ?
U
بیا!( بفرما !) بهت که که گفتم
I was not serious , it was meant as a jock .
U
جدی نمی گفتم مقصودم شوخی بود
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
U
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
I stand corrected.
U
من اشتباه کردم.
[همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
Did I say anything different?
U
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
i was up late last night
U
بودم
was:iwas
U
من بودم
i was under his roof
U
او بودم
i was under his roof
U
مهمان او بودم
i was on the watch for it
U
مراقب ان بودم
if i were
U
اگر من بودم
i was in the garden
U
در باغ بودم
i passed an uneasy night
U
ناراحت بودم
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
i had been caught
U
گرفته شده بودم
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
i was about to go
U
در شرف رفتن بودم
had i seen him
U
اگر من او را دیده بودم
i wish i were
U
کاش من مرغی بودم
the wall
U
پشت دیوارایستاده بودم
i was under theimpression that
U
به این عقیده بودم که ...
i would i were a child
U
ای کاش بچه بودم
I was so tired that …
U
آنقدر خسته بودم که ...
I wish I were rich .
U
کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I was sound asleep when he knocked.
U
وقتیکه در زد غرق خواب بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was standing at the street corner .
U
درگوشه خیابان ایستاده بودم
I was waist deep in water .
U
با کمر درآب فرورفته بودم
in my raw youth
U
در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I happened to be there when ….
U
اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
if i were you
U
اگر من جای شما بودم
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
I was an eye witness to what happened.
U
من حاضر وناظر وقا یع بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
i was in an awkword p
U
بد جوری گیر کرده بودم
were i in your place
U
اگر جای شما بودم
If I were you. IF I were in your shoes.
U
اگر جای شما بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her .
U
محکوم بودم که با اوازدواج کنم
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed.
U
من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
i was the second to speak
U
دومین کسی که سخن گفت من بودم
i was not my self
U
از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I have been deceived in you .
U
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
sentencing
U
گفته
sentences
U
گفته
sentence
U
گفته
sayings
U
گفته
saying
U
گفته
parol
U
گفته
statement
U
گفته
statements
U
گفته
I was told ...
U
به من گفته شد ...
dicta
U
گفته
doctrines
U
گفته
doctrine
U
گفته
dite
U
گفته
dixit
U
گفته
unsay
U
گفته نشدن
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
that was said above
U
که درفوق گفته شد
that was said above
که دربالا گفته شد
ipso dixit
U
گفته محض
laconism
U
گفته پر مغز
missatement
U
گفته نادرست
spoken
U
گفته شده
ipsedixit
U
گفته محض
told
U
گفته شده
maxims
U
گفته اخلاقی
said
U
گفته شده
statements
U
گفته بیانیه
maxim
U
گفته اخلاقی
he is said to have fled
U
گفته اند
so saying
U
اینرا گفته
tag
U
گفته مبتذل
bywords
U
گفته اخلاقی
tags
U
گفته مبتذل
byword
U
گفته اخلاقی
statement
U
گفته بیانیه
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
foregoning
U
پیش گفته شده
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
divers statements
U
گفته هایی چند
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
aforesid
U
پیش گفته شده
above said
U
بالا گفته شده
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
it is well said
U
خوب گفته اند
it is truly said
U
راست گفته اند
ipso dixit
U
او خود گفته است
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
ipsedixit
U
خود او گفته است
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
gymnopaedic
U
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
praecocial
U
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibble
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbles
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
U
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
heddle rod
U
چوب کوجی
[به آن نیره و ورد نیز گفته می شود، در بالای دار در محل تقاطع چله های زیر و رو، بین تارها جهت تفکیک و تنظیم آنها قرار گرفته.]
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
photodigital memory
U
سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com