English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I don't want to say anything about that. U من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
I had no opportunity to discuss the matter . U فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
theorization U تحقیقات نظری استدلال نظری
How much is that? U چقدر بدهم؟
i cannot positively promise U نمیتوانم قول قطعی بدهم
i cannot say him nay U نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). U من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
I want to leave the car in the railway station U من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
That won't work with me! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
It would not be proper for me to give you that information. U درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
theoretical U نظری
theoretic U نظری
armchairs U نظری
visionary U نظری
opinionative U نظری
armchair U نظری
visionaries U نظری
indiscrimination U بی نظری
to beg your pardon U پوزش می خواهم
i will go U خواهم رفت
to beg your pardon U معذرت می خواهم
i shall be U خواهم بود
i shall go U خواهم رفت
excuse me U پوزش می خواهم
theoretical type U سنخ نظری
parochialism U کوته نظری
theoretical value U مقدار نظری
expected value U مقدار نظری
latitudinarianism U وسیع نظری
illiberal views U تنگ نظری
theoretical span U دهانه نظری
objectivity U اصل بی نظری
metaphsics U فلسفه نظری
metapolitics U سیاسیات نظری
narrow minddedness U کوتع نظری
unique in every sense of the word U از هر نظری بی مانند
in theory U درعلم نظری
dogmatic theology U لاهوت نظری
span U دهانه نظری
erotics U عشق نظری
inspectional U نظری دیدنی
insularism U تنگ نظری
spanned U دهانه نظری
notionalist U عالم نظری
theories U اصول نظری
revisionary U تجدید نظری
spanning U دهانه نظری
theoretical rising U طلوع نظری
theoretical frequency U بسامد نظری
provinciality U تنگ نظری
oversights U اشتباه نظری
oversight U اشتباه نظری
theory U تحقیقات نظری
theoretical competition U رقابت نظری
theory U علم نظری
theoretical chemistry U شیمی نظری
theory U اصول نظری
theories U تحقیقات نظری
objectivity U بیطرفی و بی نظری
spans U دهانه نظری
pure mathematics U ریاضیات نظری
theoretical setting U غروب نظری
a priori U تئوری و نظری
theoretical plate U بشقابک نظری
sight check U مقابله نظری
theoretical mode U نمای نظری
theories U علم نظری
peninsularity U تنگ نظری
subjectivism U حالت نظری
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
he said U گفت خواهم امد
I am thinking of your own good. U من خو بی شما رامی خواهم
he said U گفت که خواهم امد
he said he shoued go U اوگفت خواهم رفت
wills U فعل کمکی "خواهم "
he said i will come U اوگفت خواهم امد
willed U فعل کمکی "خواهم "
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ببینم.
will U فعل کمکی "خواهم "
i will see sbout it U من به ان رسیدگی خواهم کرد
I want to take a couple of days off . U یک ردوروز مرخصی می خواهم
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
Please excuse me . U عذرمی خواهم ( ببخشید )
visionary U وابسته بدلایل نظری
theorises U استدلال نظری کردن
theorises U تحقیقات نظری کردن
theorized U استدلال نظری کردن
theorising U استدلال نظری کردن
theorize U تحقیقات نظری کردن
theorising U تحقیقات نظری کردن
theorised U تحقیقات نظری کردن
theorised U استدلال نظری کردن
theorized U تحقیقات نظری کردن
theorize U استدلال نظری کردن
theorizes U تحقیقات نظری کردن
theorizing U استدلال نظری کردن
theorizing U تحقیقات نظری کردن
A comparison of theory and practice. U مقایسه ای از نظری و عمل.
visionaries U وابسته بدلایل نظری
theorizes U استدلال نظری کردن
dogmatics U علم الهیات نظری
theorists U طرفدار استدلال نظری
short sighted U ناشی از کوته نظری
theorist U طرفدار استدلال نظری
that is a good idea U خوب نظری است
theoretics U تحقیقات نظری در علوم
notionalist U متخصص علوم نظری
notionalist U هواخواه استدلال نظری
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I ll pay him back in his own coin . U حقش را کف دستش خواهم گذارد
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
I'd like to see Mr. ... U من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
No harm meant! U نمی خواهم توهین کنم!
No offence! U نمی خواهم توهین کنم!
I would like to have something to drink . U می خواهم گلویی تازه کنم
i wish you happiness U خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I want my steak well done. U می خواهم استیکم خوب پخته با شد
i beg your pardon U پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I dont know and I dont want to know . U نه می دانم ونه می خواهم بدانم
i will return his kindness U مهربانی او را تلافی خواهم کرد
theorists U متخصص علوم نظری نگرشگر
height equivalent of theroretical plate U ارتفاع معادل بشقابک نظری
short sight U نزدیک بینی کوتاه نظری
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
theorist U متخصص علوم نظری نگرشگر
doctrinal U عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
one-off U یک باره
rampire U باره
rampart U باره
one-offs U یک باره
ter U سه باره
in relation to U در باره
in regard to U در باره
lake rampart U اب باره
i wish you a happy new year U سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I will be instigating [initiating] legal proceedings. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. U بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
i will speak to him about it U در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i will send him my book U کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
with you U بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I'll do that. U من این کار را انجام خواهم داد.
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
Don't let me keep you. U نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'll think it over. U در این خصوص فکر خواهم کرد.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
I would like to [ undress] take off my clothes. U من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
to make a remark U حرفی زدن افهار نظری کردن
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
one-night stand U برنامهی یک باره
tartars U باره دندان
regards U بابت باره
tartar U باره دندان
regards U باره نسبت
herein U در این باره
Impressionism U در باره ادراک
here U در این باره
one-night stands U برنامهی یک باره
on U بالای در باره
regarded U باره نسبت
regard U باره نسبت
regarded U بابت باره
regard U بابت باره
to sputter [about] U تف پراندن [در باره ]
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . U می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I want to look at old coins. U من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
This is just what I want . This is the very thing I want . U این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. U از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
reapparition U فهور دوم باره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com