Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Not my department.
<idiom>
U
من مسئول نیستم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
That's not my province.
U
من مسئول آن نیستم.
Other Matches
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
i am not good at sums
U
نیستم
iam pretty well
U
بد نیستم
i am not of his mind
U
نیستم
i am only middling
U
بد نیستم
i am not a with him
U
با او اشنا نیستم
non placer
U
موافق نیستم
I am not your maid.
U
نوکرت که نیستم.
I am in the dark. Iam not in the picture.
U
من در جریان نیستم
I'm not worth it.
U
من در حد اون نیستم.
I am not worried about it.
U
من در موردش نگران نیستم.
i am unused to that noise
U
من به ان صدا اشنا نیستم
I'm uneasy about it.
U
من باهاش راحت نیستم.
i am unwilling to go
U
راضی نیستم بروم
i am unwilling to go
U
مایل نیستم بروم
I wasn't born yesterday.
<idiom>
U
من بی تجربه نیستم !
[اصطلاح]
I am not as mad as all that .
U
آنقدها هم دیوانه نیستم
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
i do not belong here
U
من اهل اینجا نیستم
Nothing is further from my mind than marriage .
U
اصلا" فکر ازدواج نیستم
I'm not too keen on it.
<idiom>
U
من خیلی بهش مشتاق نیستم.
Such things just dont interest me.
U
توی این خطها نیستم
I wasn't born yesterday.
<idiom>
U
من ساده لوح نیستم !
[اصطلاح]
I'm not made of money!
<idiom>
U
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
I am not aware of that.
<idiom>
U
درباره اش آگاه نیستم.
[اصطلاح]
To stage political demonstrations.
U
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic.
U
من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
Count me out .
U
دور مرا خط بکش ( من یکی که نیستم )
iam not in prac tice
U
چندی است وارد کار نیستم
iam out of practice
U
چندی است که وارد کار نیستم
I am not much of a cinema-goer.
U
زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
That won't work with me!
U
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It doesn't fly with me
[American E]
[colloquial]
U
من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
I dont smoke at all.
U
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
I'm not very hungry, so please don't cook on my account.
U
من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
responsible
<adj.>
U
مسئول
in charge
<adj.>
U
مسئول
accountable
U
مسئول
answerable
U
مسئول
frankpledge
U
مسئول
responsible
U
مسئول
liable
U
مسئول
warden
U
مسئول
responsive
U
مسئول
helmsman
U
مسئول سکان
helmsmen
U
مسئول سکان
to hold responsible
U
مسئول قراردادن
to hold responsible
U
مسئول کردن
wagon master
U
مسئول واگن
undertakers
U
جواب گو مسئول
supplies officer
U
مسئول مواد
custodian
U
مسئول مرموزات
custodian
U
مسئول سرپرست
officer on duty
U
افسر مسئول
officer in charge
U
افسر مسئول
purchasing officer
U
مسئول خرید
lineman's plier
U
انبردست مسئول خط
liable for damages
U
مسئول خسارات
issue commissary
U
مسئول توزیع
custodians
U
مسئول مرموزات
custodians
U
مسئول سرپرست
account
U
مسئول بودن
accountable
U
مسئول حساب
cryptographer
U
مسئول رمز
cupola tender
U
مسئول کوره
data administrator
U
مسئول داده ها
undertaking
U
جواب گو مسئول
authoring system
U
سیستم مسئول
undertaker
U
جواب گو مسئول
in charge
<idiom>
U
مسئول بودن
furnace man
U
مسئول کوره
furnace attendant
U
مسئول کوره
shipment sponsor
U
مسئول ارسال کالاها
ambulanceman
U
راننده یا مسئول آمبولانس
anchor detail
U
نفرات مسئول لنگر
irresponsibly
U
بطور غیر مسئول
irresponsible
U
غیر مسئول نامعتبر
tallyman
U
مسئول کنترل محموله
captain of the top
U
مسئول گروه کار
corespondent
U
مسئول جواب گویی
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
have a hand in
<idiom>
U
مسئول کاری شدن
be to blame
<idiom>
U
مسئول کارزشت بودن
demolition firing party
U
گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party
U
گروه مسئول تخریب
data base administrator
U
مسئول پایگاه داده ها
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
officer in charge
U
افسر مسئول اجرا
courier transfer officer
U
افسر مسئول پیک
make one's bed and lie in it
<idiom>
U
مسئول انجام کاری بودن
aircraft guide
U
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
shipment unit
U
یکان مسئول ارسال کالاها
range officer
U
افسر مسئول میدان تیر
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
brakeman
U
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
communication security custodian
U
مسئول وسایل تامین مخابراتی
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
establishing authority
U
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
detail officer
U
افسر مسئول گروه بیگاری
coordinated procurement assigness
U
شعبه مسئول خرید کلی اماد
flight sister
U
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
to blame somebody for something
U
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
beach unit
U
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
interceptor controller
U
افسر مسئول پست استراق سمع
self service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
burdened
U
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
mensch
U
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
courier transfer officer
U
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
vouch
U
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
beach organization
U
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller
U
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
general delivery
U
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
eaves droper
U
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
security specialist
U
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
guardship
U
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
Would you call the head waiter, please?
U
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
boatswain
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
boatswains
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
guinea pig
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
custodian
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodians
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer
U
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
disclaimer
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimers
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
unaccountable
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
unaccountably
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard
U
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com