English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The sight sent cold shiners down my back . U آن منظره تمام بدنم رالرزاند
clavus U سردرد شدید
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
She wobbled on her bike. U او [زن] روی دوچرخه خود می لرزید.
My hair stood on end . U مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
fervor U حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour U حرارت شدید اشتیاق شدید
galea U سردرد
sorehead U سردرد
cephalgia U سردرد
cephalalgia U سردرد
headache U سردرد
headaches U سردرد
I am stiff with football. U بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
headache U سردرد [پزشکی]
headaches U سردرد [پزشکی]
headache {sg} U سردرد [پزشکی]
cephalea U سردرد [پزشکی]
cephalgia U سردرد [پزشکی]
hemicrania U سردرد یک سویی
calvus hystericus U سردرد هیستریایی
cephalalgic U داروی سردرد
sick headache U سردرد همراه با
headachy U سردرد دار سردرداور
i had a lettr from him U نامهای از او داشتم
i had him sing U وا داشتم بخوانم
I was saying to myself that. . . U داشتم تو دلم می گفتم که ...
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
i was busy at the moment U در ان وقت کار داشتم
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
i was in an awkword p U وضع بدی داشتم
i had twowins and onedefc U من دو برد داشتم و یک باخت
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i kind of liked it U میشود گفت دوست داشتم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
it is like that .i had before U مانند ان است که پیشتر داشتم
I spoke my mind. U آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
As for me , I was going crazy ( mad ) . U مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
my latehusband U شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
I'd like to ask her out. U من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
My jaw dropped to the floor! <idiom> U از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره]
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I'd U مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
high wrought U شدید
severer U شدید
severe U شدید
grievous U شدید
hyperpyrexia U تب شدید
vehemently U شدید
vehement U شدید
acute U شدید
intensive U شدید
tougher U شدید
toughest U شدید
violent U شدید
forcible U شدید
drastically U شدید
drastic U شدید
vigorous U شدید
stalwarts U شدید
stalwart U شدید
towering U شدید
boisterous U شدید
sweltering U شدید
intense U شدید
rugged U شدید
strenuous U شدید
incontrollable U شدید
severest U شدید
inclement U شدید
diametrical U شدید
keenest U شدید
sopping U شدید
rigorous U شدید
raging U شدید
tough U شدید
slashing U شدید
keen U شدید
two fisted U شدید
diametric U شدید
draconic U شدید
climacteric <adj.> U شدید
extensive U شدید
chronic U شدید گرانرو
high rate discharge U تخلیه شدید
high order detonation U انفجار شدید
advertising blitz U تبلیغات شدید
revulsion U تنفر شدید
penchant U میل شدید
high explosive U سوختار شدید
workout U ورزش شدید
heavier U شدید پرزور
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
violent wind U باد شدید
rushing U حرکت شدید
rushed U حرکت شدید
passion U تعصب شدید
heavies U شدید پرزور
rush U حرکت شدید
actude conditions U شرایط شدید
heaviest U شدید پرزور
heavy U شدید پرزور
galloping inflation U تورم شدید
slat U ضربه شدید
slats U ضربه شدید
rain shower باران شدید
booms U رونق شدید
booming U رونق شدید
boomed U رونق شدید
workout U کار شدید
workout U تمرین شدید
workouts U ورزش شدید
workouts U کار شدید
boom U رونق شدید
an intensive particle U ادات شدید
workouts U تمرین شدید
aggravator U شدید کننده
salvo U افهاراحساسات شدید
pash U باران شدید
schwarmerei U احساسات شدید
vehemence U غضب شدید
rumbustious U سخت شدید
sthenic U شدید نیرومند
hypersensitivity U حساسیت شدید
exquisite U شدید سخت
salvoes U افهاراحساسات شدید
hard U مشکل شدید
hardest U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
impetuous U تند و شدید
gird U ضربه شدید
hyperinflation U تورم شدید
bedlam U اشتباه شدید
violent pain U درد سخت یا شدید
zing U جیغ شدید وتند
escalating U شدید کردن یا شدن
paroxysmal U طغیانی سخت شدید
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
nymphomania U میل شدید زن بجماع
impact U اصابت اثر شدید
strong jump U جهش ابی شدید
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
severely retarded U عقب مانده شدید
escalate U شدید کردن یا شدن
pathetic U دارای احساسات شدید
yerk U حرکت سریع و شدید
escalated U شدید کردن یا شدن
sterns U سخت و محکم شدید
fanatical U دارای احساسات شدید
impacts U اصابت اثر شدید
going-over U عیب جویی شدید
maelstrom U طوفان یا گرداب شدید
high explosive U ماده منفجره شدید
sternest U سخت و محکم شدید
hunger for power [craving for power] U میل شدید به قدرت
sterner U سخت و محکم شدید
stern U سخت و محکم شدید
hunger for data U میل شدید به داده ها
nosedives U نزول شدید کردن
high explosive shell U گلوله محترقه شدید
did you hurt your self a U ایاهیچ اذیت شدید
yen U تمایل رغبت شدید
hyperdeflation U انقباض پولی شدید
nosediving U نزول شدید یا ناگهانی
nosediving U نزول شدید کردن
goings-over U عیب جویی شدید
groundswell U طغیان شدید دریا
hardball U رقابت شدید و بیرحمانه
fanatics U دارای احساسات شدید
fanatic U دارای احساسات شدید
nosedives U نزول شدید یا ناگهانی
nosedive U نزول شدید یا ناگهانی
nosedive U نزول شدید کردن
escalates U شدید کردن یا شدن
hyperirritable U دارای حساسیت شدید
nosedived U نزول شدید کردن
die U پارو زدن شدید
nosedived U نزول شدید یا ناگهانی
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
ammonal U نوعی ماده منفجره شدید
snifter U طوفان شدید وزش سخت
basophil U میل ترکیبی شدید با موادقلیایی
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
heighten U شدید کردن بسط دادن
candescent U دارای تشعشع یاگرمای شدید
heightened U شدید کردن بسط دادن
heightening U شدید کردن بسط دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com